کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریزنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گریزنده
لغتنامه دهخدا
گریزنده . [ گ ُ زَ دَ / دِ ] (نف ) احترازکننده . فرار کننده . آبِق . داعِل . هارِب . نَفور. (منتهی الارب ) : گریزندگان را در آن رستخیزنه روی رهایی نه راه گریز. فردوسی .تنی دید چون موی بگداخته گریزنده جانی به لب تاخته . نظامی .چو بر جنگ شد ساخته سازشا...
-
واژههای مشابه
-
گریزنده یاب
لغتنامه دهخدا
گریزنده یاب . [ گ ُ زَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه گریزنده را دریابد. مجازاً اسب تیزتک . اسب تندرو که بدنبال فراری رود و او را بگیرد : همان ترک بیرون زد از صف چو شیرگریزنده یاب ابلقی تند زیر.(گرشاسب نامه ).
-
جستوجو در متن
-
اباق
لغتنامه دهخدا
اباق . [ اَب ْ با ] (ع ص ) گریزپا. گریزنده . (ربنجنی ).
-
خافل
لغتنامه دهخدا
خافل . [ ف ِ ] (ع ص ) گریزنده . (منتهی الارب ).
-
ماخل
لغتنامه دهخدا
ماخل . [ خ ِ ] (ع ص ) گریزنده . مالخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هارب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گریزنده و هارب . (ناظم الاطباء).
-
گریزا
لغتنامه دهخدا
گریزا. [ گ ُ ] (نف ) آنکه عادت به گریز دارد. آنکه همیشه گریزد. گریزنده .
-
ابوق
لغتنامه دهخدا
ابوق . [ اَ ] (ع ص ) گریزپا (بنده ). گریزنده . آبق . ج ، اُبّق .
-
داعل
لغتنامه دهخدا
داعل . [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) گریزنده . (منتهی الارب ).
-
فرور
لغتنامه دهخدا
فرور. [ ف َ / ف َرْرو ] (ع ص ) گریزنده از مرد و پری و بره ٔ میش و بزغاله و گاوساله ٔ وحشی یا بره . و بزغاله ٔ نر. (آنندراج ). گریزنده . (از اقرب الموارد). رجوع به فرورة شود.
-
فررة
لغتنامه دهخدا
فررة. [ ف ُ رَ رَ ](ع ص ) بسیار گریزنده . (منتهی الارب ). فارّ. (از اقرب الموارد). || پویه دوان . (منتهی الارب ).
-
آبق
لغتنامه دهخدا
آبق . [ ب ِ ] (ع ص ) گریخته . گریزنده .- عبدآبق ؛ بنده ٔ گریخته یا گریزپا. ج ، اُبَّق ، اُبّاق .
-
مالخ
لغتنامه دهخدا
مالخ . [ ل ِ ] (ع ص ) گریزنده و فراری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ جانسون ).
-
مبنس
لغتنامه دهخدا
مبنس . [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) گریزنده از شرو بدی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).