کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گریختن
لغتنامه دهخدا
گریختن . [گ ُ ت َ ] (مص ) پهلوی ویرختن (از ویرچ ) (فرار کردن )از ایرانی باستان وی + ریک از رئک «بارتولمه 1479« »نیبرگ ص 244». فرار کردن . بسرعت دور شدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). فرار. (آنندراج ). دررفتن . بهزیمت شدن . اِجعاظ. (منتهی الارب ). اِدفان ...
-
واژههای مشابه
-
واپس گریختن
لغتنامه دهخدا
واپس گریختن . [ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) به عقب فرار کردن : نکته ها چون تیغ پولاد است تیزگر نداری تو سپر واپس گریز. مولوی (مثنوی ، دفتر اول ص 16 چ خاور).و رجوع به واپس شود.
-
رنگ گریختن
لغتنامه دهخدا
رنگ گریختن . [ رَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) رنگ پریدن . رنگ ریختن . رنگ باختن . رنگ رفتن . رنگ جهیدن . رجوع به همین ماده ها شود : مضطرب بودم چو عکسش میهمان دیده بودنقد دلها برد چون از چهره رنگ من گریخت .میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).
-
خواب گریختن
لغتنامه دهخدا
خواب گریختن . [ خوا / خا گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بی خواب شدن . خواب نبردن . این ترکیب در صفات چشم بیاید. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
گریفتن
لغتنامه دهخدا
گریفتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) گریختن . (برهان ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف «گریختن » یا «گریغتن ». رجوع به گریختن شود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
گرختن
لغتنامه دهخدا
گرختن . [ گ ُ رِ ت َ ] (مص ) مخفف گریختن است . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به گریختن شود.
-
بلأصة
لغتنامه دهخدا
بلأصة. [ ب َ ءَ ص َ ] (ع مص ) گریختن و دویدن . (از منتهی الارب ). فرار کردن و گریختن . (از ذیل اقرب الموارد از جوهری ).
-
بنس
لغتنامه دهخدا
بنس . [ ب َن َ ] (ع مص ) گریختن از شر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گریختن از بدی . (از اقرب الموارد).
-
ابق
لغتنامه دهخدا
ابق . [ اَ ] (ع مص ) گریختن .
-
گریختگاه
لغتنامه دهخدا
گریختگاه . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) گریزگاه . جای گریختن . مفر.
-
اجاء
لغتنامه دهخدا
اجاء. [ اَج ْءْ ] (ع مص ) گریختن .
-
ادفان
لغتنامه دهخدا
ادفان . [ اِدْ دِ ] (ع مص ) پوشیده و پنهان کردن چیزی را. || گریختن ، چنانکه بنده یا گریختن وی پیش از رسیدن بشهری که فروخته شود در آن . || انباشتن چاه و غیره . || انباشته شدن چاه و غیر آن .
-
گریختگی
لغتنامه دهخدا
گریختگی . [ گ ُ ت َ / ت ِ ](حامص ) عمل گریخته . رجوع به گریختن و گریخته شود.