کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گروهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گروهه
لغتنامه دهخدا
گروهه . [ گ ِ هََ / هَِ ] (اِ) دکچی باشد و آن گلوله ٔ ریسمانی است که در وقت رشتن بر دوک پیچد و بعربی نصیله خوانند. (برهان ). دوکچی و بتازی وشیعه . (انجمن آرا). بباید دانست که لفظ نصیله بمعنی دکچی در کتب متعارفه ٔ لغت عربی بنظر نرسیده اما نصل بمعنی ری...
-
گروهه
لغتنامه دهخدا
گروهه . [ گ ُ هََ / هَِ ] (اِ)گلوله خواه گلوله ٔ ریسمان باشد و خواه گلوله ٔ توپ وتفنگ و گلوله ٔ بازی و گلوله ٔ خمیر نان و پنبه و گلوله ٔ کمان گروهه و امثال آن و بعربی جلاهق خوانند. (برهان ) (آنندراج ). گلوله ٔ کمان گروهه و امثال آن و بعربی جلاهق خوان...
-
واژههای مشابه
-
کمان گروهه
لغتنامه دهخدا
کمان گروهه . [ ک َ گ ُ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) کمان قروهه است که کمان گلوله باشد. (برهان ). کمانی که در آن غلوله نهاده رها کنند و به هندی آن را غلیل گویند و آن را کمان گرهه نیز خوانند. (آنندراج ). کمان گلوله . کمان گرهه . کمان مهره . (فرهنگ رشیدی ). ج...
-
نخ گروهه
لغتنامه دهخدا
نخ گروهه . [ ن َ خ ِ گ ُ هََ / هَِ / ن َ گ ُ هََ / هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نخ عمامه . (لغات فرهنگستان ).
-
هم گروهه
لغتنامه دهخدا
هم گروهه . [ هََ گ ُ هََ / هَِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) هم گروه . متفق . متحد : همه همگروهه به راه آمدندسوی انجمن گاه شاه آمدند.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
کمان گلوله
لغتنامه دهخدا
کمان گلوله . [ ک َ گ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) کمان گروهه . (برهان ذیل کمان گروهه ). رجوع به کمان گروهه شود.
-
زاغوک
لغتنامه دهخدا
زاغوک . (اِ) مهره ٔ کمان گروهه را گویند یعنی گلی که بجهت کمان گروهه گلوله کرده باشند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
قوس الجلاهق
لغتنامه دهخدا
قوس الجلاهق . [ ق َ سُل ْ ج َ هَِ ](ع اِ مرکب ) کمان گروهه . رجوع به کمان گروهه شود.
-
جروهق
لغتنامه دهخدا
جروهق . [ ج َ رَ هََ ] (معرب ، اِ) گروهی . (دهار). گروهه از نخ معرب گروهه ٔ فارسی بر وزن صعوبة. (از متن اللغة).
-
زالوک
لغتنامه دهخدا
زالوک . (اِ) غالوک است که مهره ٔ کمان گروهه باشد و آن گلوله ای است که از گل سازند و با کمان گروهه و تنگ دهن اندازند. (برهان قاطع). گلوله ای باشد که از کمان گروهه اندازند و آن را غالوک نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ).
-
کمان قروهه
لغتنامه دهخدا
کمان قروهه . [ ک َ ق ُهََ / هَِ ] (اِ مرکب ) به معنی کمان گروهه است و آن کمانی باشد که بدان گلوله و مهره ٔ گل اندازند و عربان قوس البنادق و قوس الجلاهق خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). کمان گروهه . (فرهنگ فارسی معین ). کمان گروهه . کمان مهره . (ناظم ا...
-
کمان کروهه
لغتنامه دهخدا
کمان کروهه . [ ک َک ُ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) رجوع به کمان گروهه شود.
-
غلیل
لغتنامه دهخدا
غلیل . [ غ ُ ] (اِ) گلوله ٔ کمان گروهه . (ناظم الاطباء).