کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرهِ ملوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ َ رَ ] (اِ) زنگ و زغار. (ناظم الاطباء).
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ َ رَ / رِ ] (اِ) سبو را گویند و آن ظرفی باشد بجهت آب آوردن . (برهان ) (جهانگیری ). معرب آن جرق (= جره ) است . (جهانگیری ).
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ ِ رِ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی گوید: جره ، شهرک کوچکی است در تلفظ گره خوانند، در زیر شیراز است و بند امیر که از عمارات عالیه ٔ جهان است در بالای شیراز. در این معنی گفته اند:از خطه ٔ شیراز گشایش مطلب کز زیر گره دارد وز بالا بند.هوایش گرمسیر است ...
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ ِ رِه ْ ] (اِ) پهلوی ، گره کردی ، گری (گره ، عقد ازدواج ) ظاهراً از پارسی باستان ، گرثه . سانسکریت ، گرث (بستن ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). معروف است اعم از اینکه در ریسمان باشد یا درخت و امثال آن و از جایی برآمده باشد و به عربی عقده گویند. ...
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ ِ رِه ْ ] (اِ) تخم خاری است که بدان پوست را دباغت کنند و آن را به عربی قرط خوانند. || دل را گویند که عربان بال خوانند. (برهان ).
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ ِ رِه ْ ] (اِ) ربع چارک ذرع است و چهار گره یک چارک و چهار چارک یک ذرع است و هر گره دو بهر است . طول یک متر معادل است با پانزده گره و چهار عشر : فراوان بگشتند گرد زره ز میدان ز ره برنشد یک گره . فردوسی .چنان زد بر او ناچخ نه گره که هم کالبد ...
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ ُ رُه ْ ] (اِ) مخفف گروه بمعنی جمع، دسته : بدند اندر آن روز مهمان سام بدیدار سام آن گره شادکام . فردوسی .نسودی سه دیگر گره را شناس کجا نیست بر کس از ایشان سپاس . فردوسی .گرهی را نشانده بودم پیش برنهاده به دست جام مدام . فرخی .زیر هر کاخی گر...
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ ُرْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در 4000گزی جنوب خاور دیلم و نزدیک راه فرعی دیلم به گچساران . هوای آن گرم و دارای 250 تن سکنه است . آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی و شغل اهالی زراعت است ....
-
گره بر گره
لغتنامه دهخدا
گره بر گره . [ گ ِ رِه ْ ب َ گ ِ رِه ْ ] (ص مرکب ) کنایه از سخت مشکل و پیچ در پیچ . (برهان ) (آنندراج ) : کلاهی دگر بود مشکین زره چو زنجیر گشته گره بر گره . فردوسی .مهر دهن در دهن آموخته کینه گره بر گره اندوخته . نظامی .بتن بر یکی آسمان گون زره چو مر...
-
گره در گره
لغتنامه دهخدا
گره در گره . [ گ ِ رِه ْ دَ گ ِ رِه ْ ] (ص مرکب ) مشکل در مشکل . پیچیده در پیچیده . پیچیدگی : گرچه گره در گرهش کرده بودبرنگرفت ازسر این رشته پای . نظامی .در هوس این دو سه ویرانه ده کار فلک بود گره در گره . نظامی .رجوع به گره بر گره شود.
-
کمره گره
لغتنامه دهخدا
کمره گره . [ ک َ م َ رِ گ َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 290 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
گره افتادن
لغتنامه دهخدا
گره افتادن . [ گ ِ رِه ْ اُ دَ ] (مص مرکب )... در کاری ؛ مشکل شدن آن . دشوار گردیدن وی .
-
گره افکندن
لغتنامه دهخدا
گره افکندن . [ گ ِ رِه ْ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مشکل کردن . سخت کردن کاری را.
-
گره بستن
لغتنامه دهخدا
گره بستن . [ گ ِ رِه ْ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) عقده ساختن . معقد کردن . تعقد. استوار کردن : برزم اندر آید [رستم ] بپوشد زره یکی جوشن از بر ببندد گره .فردوسی .
-
گره چقا
لغتنامه دهخدا
گره چقا. [ گ َ رِ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام ، واقع در 34000گزی باختری چوار و 34000گزی باختر راه شوسه ٔ ایلام به شاه آباد. هوای آن سرد، دارای 70 تن سکنه است . آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات ، شغل اهالی زراعت و گله داری...