کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرم ایستادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرم ایستادن
لغتنامه دهخدا
گرم ایستادن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) کاملاً گرم شدن . نهایت گرم گردیدن : میان هر دو لشکر مسافت [ لشکر محمود و مسعود ] نیم فرسنگ بود و هوا سخت گرم ایستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 118). امیر به گرگان رسید و هوا سخت گرم ایستاده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 4...
-
واژههای مشابه
-
گرم گرم
لغتنامه دهخدا
گرم گرم . [ گ َ گ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) گرماگرم . رجوع به گرماگرم شود.
-
گلوله ٔ گرم
لغتنامه دهخدا
گلوله ٔ گرم . [ گ ُ لو ل َ / ل ِ ی ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گوله ٔ گرم شود.
-
کهنوج گرم
لغتنامه دهخدا
کهنوج گرم . [ ک َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حرجند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گوله گرم
لغتنامه دهخدا
گوله گرم . [ ل َ / ل ِ گ َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مخفف گلوله ٔ گرم . گلوله ای که تازه از سلاح ناری بیرون آمده و خاصیت خود را از دست نداده . گلوله ای که هنوز کشنده است . || در تداول عامه ، نفرین گونه ای است طرف خطاب را یعنی گلوله گرم نصیب تو شود چنا...
-
گرم اوفتادن
لغتنامه دهخدا
گرم اوفتادن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) جابجا افتادن . فی الحال افتادن : چو زنبورخانه بیاشوفتی گریز از محلت که گرم اوفتی .سعدی (کلیات چ مصفا ص 316).
-
گرم باد
لغتنامه دهخدا
گرم باد. [ گ َ ] (اِ مرکب ) باد گرم باشد. || مجازاً سموم .
-
گرم بازار
لغتنامه دهخدا
گرم بازار. [ گ َ ] (اِ مرکب ) بازار گرم ، بارواج ، پررونق ، پرمشتری : نهانی شده سوی پیکار کک که بر هم زند گرم بازار کک . فردوسی .رجوع به گرم شود.
-
گرم بودن
لغتنامه دهخدا
گرم بودن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب )به رونق بودن . با آب بودن . بشکوه بودن : گرم است با جمالت بازار خوبرویان بگذر که نیم جانی بهر نثار دارم .سعدی .
-
گرم پدا
لغتنامه دهخدا
گرم پدا. [ گ َ م َ پ َ] (اِ) یکی از ماههای فرس و از جمله ٔ نه ماهی است که در کتیبه ٔ بیستون آمده است . رجوع به یسنا ص 104 و خرده اوستا ص 207 و تاریخ ایران باستان ص 1499 شود.
-
گرم پرسیدن
لغتنامه دهخدا
گرم پرسیدن . [ گ َ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) احوال پرسی از روی شوق و علاقه داشتن تمام : ور نیستی آگه که بمن هجر چه کردبرخیز و بیا گرم بپرس از دم سرد. ابوالحسن طلحه .بپرسید گرم و گرفتش ببربمادرش گفت آن یل نامور. فردوسی .چو آمد بدان بارگاه بلندبپرسید ازو گرم...
-
گرم جوشیدن
لغتنامه دهخدا
گرم جوشیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) بسیار محبت کردن . || تپاک کردن . (آنندراج ) (غیاث ). بی قراری کردن .
-
گرم خون
لغتنامه دهخدا
گرم خون . [ گ َ ] (ص مرکب ) کنایه از بسیاردوست و بامحبت واختلاطکننده . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) : شب نه در خوابم که بینی چشم حیرانم بهم کز سرشک گرم خون چسبیده مژگانم بهم .محمدسعید (از آنندراج ).
-
گرم داشتن
لغتنامه دهخدا
گرم داشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) اختلاط چسپان داشتن . (آنندراج ). || دلجویی کردن . به کسی تسلی دادن : اول دل من گرم همی داشتی و من دل بر تو فروبسته بدان شیرین گفتار.فرخی .