کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرمک
لغتنامه دهخدا
گرمک . [ گ َ م َ ] (اِ) باقلای در آب جوشانیده . (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ) : باقلی را بسنده کن در راه چند از این باقلی تو گرمک خواه . سنایی (از جهانگیری ). || نوعی از خربزه ٔ پیش رس و آن سفیدرنگ و شیرین و معطر باشد. (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ). نوعی...
-
گرمک
لغتنامه دهخدا
گرمک . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خواشید بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 24 هزارگزی جنوب ششتمد. هوای آن معتدل و دارای 260 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغ...
-
گرمک
لغتنامه دهخدا
گرمک . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 78 هزارگزی شمال باختری اسفراین و 20 هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی بجنورد به شقان . هوای آن سرد دارای 349 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات تریاک ...
-
گرمک
لغتنامه دهخدا
گرمک . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد، واقع در 40 هزارگزی باختر بجنورد و 5 هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی بجنورد به اینحه . هوای آن معتدل و دارای 305 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و بنشن و ...
-
گرمک
لغتنامه دهخدا
گرمک . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین ، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری آوج و یکهزارگزی راه عمومی . هوای آن سرد و دارای 473 تن سکنه است . آب آنجا از رود محلی تأمین میشود و محصول آن غلات مختصر انگور و عسل ، شغل ا...
-
گرمک
لغتنامه دهخدا
گرمک . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین ، واقع در 28 هزارگزی شمال باختر معلم کلایه و 540 هزارگزی راه عمومی . هوای آن سرد دارای 91 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات و لوبیا و گردو و ...
-
جستوجو در متن
-
صیفی کاری
لغتنامه دهخدا
صیفی کاری . [ ص َ ] (حامص مرکب ) عمل صیفی کار. کشت خربزه ، خیار، هندوانه ، گرمک ، بادنجان و مانند آن .
-
ملیون
لغتنامه دهخدا
ملیون . [ ] (اِ) خربزه ٔ گرمک است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به ملونیا شود.
-
طالبی
لغتنامه دهخدا
طالبی . [ ل ِ ] (اِ) قسمی خربزه ٔ پیشرس شیرین و لطیف که درون سبز، یا زرد دارد. نوعی گرمک از جنسی شیرین تر و پرآب تر، و آن به اواخر بهار و اوایل تابستان ، یک ماه و نیم الی دو ماه پیش از خربزه رسد.
-
مقلونیا
لغتنامه دهخدا
مقلونیا. [ م َ ] (اِ) به سریانی خیار دراز راگویند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملیون است که خربزه ٔ گرمک باشد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ملونیا گویند. (اختیارات بدیعی ). و رجوع به ملونیا شود.
-
امیرآباد
لغتنامه دهخدا
امیرآباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش رزن شهرستان همدان با 343 تن سکنه . محصول آن غلات و لبنیات و آب آن از رودخانه ٔ گرمک است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
تره بار
لغتنامه دهخدا
تره بار. [ ت َرَ / رِ ] (اِ مرکب ) مقابل خشکبار میوه های تازه و احرارالبقول مانند: خربزه ، هندوانه ، خیار، گرمک ، طالبی ، گیلاس ، زردآلو، کاهو و سبزیهای خوردنی و جز اینها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
گرمه
لغتنامه دهخدا
گرمه . [ گ َ م َ / م ِ ] (اِ) هر میوه ٔ پیش رس را گویند عموماً و خربزه ٔ پیش رس را خصوصاً. (برهان ).خربزه ٔ پیش رس و کم حلاوت که آن را گرمک گویند و به عربی ملیون خوانند. (آنندراج ). رجوع بگرمک شود. || باقلای در آب ریخته . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
دستبویه
لغتنامه دهخدا
دستبویه . [دَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) نوعی از خربوزه است . (آنندراج ). دستنبو. (ابن الندیم ). نوعی از خربزه ٔ کوچک و مدور مخطط با پوستی نهایت نازک و گوشتی چون گرمک و معطر. دستنبو. دستنبویه . خراسانی . لُفّاح . شمام . شمامة. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رج...