کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرفتگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کوه گرفته
لغتنامه دهخدا
کوه گرفته . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کسی که به کوه گرفتگی دچار شده باشد. و رجوع به کوه گرفتگی شود.
-
حصر
لغتنامه دهخدا
حصر. [ح ُص ْ / ح ُ ص ُ ] (ع اِمص ) شکم گرفتگی . احتباس غایط. (ناظم الاطباء). گرفتگی شکم . (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). شکم گرفتگی . بسته شدن شکم . بستگی . یبوست . سدة.
-
بحة
لغتنامه دهخدا
بحة. [ ب ُح ْ ح َ ] (ع اِمص ) گرفتگی گلو و گرانی آواز. (منتهی الارب ). گرفتگی آواز. (غیاث اللغات ). گرفتگی گلو. گرانی آواز. (آنندراج ). غلظت در آواز و صوت . در لغت گرفتگی آواز باشد، واگر بر اثر بیماری باشد آنرا بحاح گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون )....
-
آموختگی
لغتنامه دهخدا
آموختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص ) اُنس . خوی گرفتگی .
-
خسوف
لغتنامه دهخدا
خسوف . [ خ ُ ] (ع اِمص ) گرفتگی ماه . (دهار).
-
عکز
لغتنامه دهخدا
عکز. [ ع َ] (ع اِمص ) گرفتگی و گرفتن به پنجه . (منتهی الارب ).
-
فحفاح
لغتنامه دهخدا
فحفاح . [ ف َ ] (ع ص ) آنکه در آوازش گرفتگی باشد. (منتهی الارب ).
-
فلات
لغتنامه دهخدا
فلات . [ ف ِ ] (ع اِمص ) ناگهان گرفتگی . (منتهی الارب ).
-
اندوهگنی
لغتنامه دهخدا
اندوهگنی . [ اَ گ ِ ] (حامص مرکب ) حزن . گرفتگی . (یادداشت مؤلف ).
-
اهتیاض
لغتنامه دهخدا
اهتیاض . [ اِ ] (ع مص ) بازشکستن استخوان بعد گرفتگی . مهتاض نعت است از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باز شکستن استخوان بعد گرفتگی و جوش خوردن . (ناظم الاطباء). بازشکستن استخوان بعد از التیام . (از اقرب الموارد).
-
عفص
لغتنامه دهخدا
عفص . [ ع َف َ ] (ع اِمص ) پیچیدگی بینی و گرفتگی آن . (منتهی الارب ). التواء و پیچیدگی در بینی . (از اقرب الموارد).
-
گنگلاجی
لغتنامه دهخدا
گنگلاجی . [ گ ُ گ َ / گ ُ ] (حامص ) لکنت در زبان . الکنی . گرفتگی زبان . صفت گنگلاج . حُکله . (منتهی الارب ).
-
کسافت
لغتنامه دهخدا
کسافت .[ ک َ ف َ ] (از ع ، اِمص ) گرفتگی آفتاب و ماه . || تاریکی . || دردی . (ناظم الاطباء).
-
نهواش
لغتنامه دهخدا
نهواش . [ ن َهَْ ] (ع اِ) تنگ گرفتگی بر مردم . ج ، نهاویش . (ناظم الاطباء). رجوع به نهاویش شود.
-
زندخ
لغتنامه دهخدا
زندخ . [ ] (ع اِ) زکام مغزی . نزله . گرفتگی بینی و تورم آن . (از دزی ج 1 ص 606).