کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرفتاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرفتاری
لغتنامه دهخدا
گرفتاری . [ گ ِ رِ ] (حامص ) مؤاخذه : هر کو به شبی صدره عمرش نه همی خواهدبی شک به بر ایزد باشدش گرفتاری . منوچهری .|| ابتلاء. اسیری . بیچارگی . درماندگی : اگر به صید روی وحشی از تو نگریزدکه در کمند تو راحت بود گرفتاری .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
عام البلوی
لغتنامه دهخدا
عام البلوی . [ عام ْ مُل ْ ب َ ] (ع ص مرکب ) مبتلا به همگان . گرفتاری همگانی .
-
درگیری
لغتنامه دهخدا
درگیری . [ دَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی درگیر شونده . || گرفتاری . و رجوع به درگیر و درگیر شدن شود.
-
خداگیری
لغتنامه دهخدا
خداگیری . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) گرفتاری به عذاب خدای . بدبختی . دچارشدگی بغضب الهی . نامساعدی روزگار.
-
بازماندگی
لغتنامه دهخدا
بازماندگی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عقب ماندگی . (ناظم الاطباء). || گرفتاری : برف و باران و صاعقه پدید آمد، پیش اصفهبد فرستاد که ما رابازماندگی است و لشکر مرا علف نیست ، جواب داد که من حکم آسمانی بازنتوانم داشت ، اما بفرمایم تا تعرض نرسانند تا حشم ت...
-
مسقطة
لغتنامه دهخدا
مسقطة. [ م ُ ق ِ طَ ] (ع ص ) تأنیث مسقط. رجوع به مُسقط شود.- مسقطةالاحبال ؛ داهیه و گرفتاری عظیم و بزرگ . (از اقرب الموارد).
-
مشوک
لغتنامه دهخدا
مشوک . [ م َ ] (ع ص ) علت سرخی زده و بیماری شری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از محیطالمحیط). گرفتاری بیماری شوکة یا شری . (ناظم الاطباء).
-
بی دنگ و فنگ
لغتنامه دهخدا
بی دنگ و فنگ . [ دَ گ ُ ف َ ] (ص مرکب ) (از: بی + دنگ + و + فنگ ) بی تشریفات . بدون برو بیا. بدون تجمل . بدون جاه و جلال . بی مشکل و گرفتاری . و رجوع به دنگ و فنگ شود.
-
گیر انداختن
لغتنامه دهخدا
گیر انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، گرفتار کردن . اسیر کردن . به دام افکندن . در تله انداختن . در مخمصه انداختن . مبتلی ساختن . (یادداشت به خط مؤلف ). گرفتاری ایجاد کردن برای کسی .
-
ساکوراکه
لغتنامه دهخدا
ساکوراکه . [ ک َ ] (اِخ ) طایفه ای است ازسکاها بروایت «لوکیان » که اشک دهم (سنتروک ) بعد از شکست سکاها و گرفتاری در دست آنان بحمایت این طایفه بر تخت نشست . رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2277 شود.
-
زبان آموختن
لغتنامه دهخدا
زبان آموختن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) حروف آموختن . (آنندراج ) : همنشین حرف گرفتاری دگر از ما مپرس همچو طوطی ما زبان را در قفس آموختیم .دانش (از آنندراج ).
-
مملوکیت
لغتنامه دهخدا
مملوکیت . [ م َ کی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) عبودیت و بندگی و غلامی و گرفتاری و اسیری و محبوسی . (ناظم الاطباء): قنانة و قنونة، مملوکیت و بندگی . (منتهی الارب ).
-
خر تاختن
لغتنامه دهخدا
خر تاختن . [ خ َ ت َ ] (مص مرکب ) خر دوانیدن . خر را با دویدن بحرکت درآوردن : چه تازی خر به پیش تازی اسپان گرفتاری بجهل اندر، گرفتار.ناصرخسرو.
-
دام کشیدن
لغتنامه دهخدا
دام کشیدن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دام نهادن . دام گستردن . تله نهادن . دام نهادن . (از غیاث اللغات ذیل دام ). || برداشتن دام . || نجات بخشیدن گرفتاری را.