کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرس
لغتنامه دهخدا
گرس . [ گ ُ ] (اِ) گورس . رجوع شود به گرسنه ، گشنه ، کاشانی وش وشه وش وشگی ، پهلوی گورسک گورسیکه گورسیتین ، کردی ورسی ورسیگی وشه ، بلوچی گوشنگ ، شغنی گوشنه ظاهراً شکل پارسی باستان ورسه ورسنه . (هوبشمان 907). رجوع به گرسنه شود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ م...
-
واژههای مشابه
-
ارته گرس
لغتنامه دهخدا
ارته گرس . [ اَ ت َ گ ِ ] (اِخ ) رئیس کادوسیان . وی در جنگ کونّاکسا که بین کوروش کوچک و برادر وی اردشیر دوم شاهنشاه هخامنشی درگرفت ، بکوروش برخورد و بقول پلوتارک (اردشیر، بند 10) به او چنین گفت : «ای ظالم ترین و دیوانه ترین مردان ، که نام کوروش - بهت...
-
جستوجو در متن
-
گورس
لغتنامه دهخدا
گورس . (اِ) به معنی گرس است که از گرسنگی باشد. (برهان ). گرسنگی .
-
اغریق
لغتنامه دهخدا
اغریق . [ اِ ] (اِخ ) معرب گِرِک یا گِرِس یعنی یونان . هلن . هلاد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
کرس
لغتنامه دهخدا
کرس . [ ک ُ رَ ] (اِ) چرک و شوخ . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). چرک و ریم اندام باشد و بعضی به ضم اول و ثانی دانسته اند. (از برهان ).ریم و چرک بر تن و جامه . (صحاح الفرس ) : سر بتاب از حسد وگفته ٔ پر مکر و فریب برکش از گردنت این جامه ٔ پر کرس و کریب . ناصرخ...
-
گروس
لغتنامه دهخدا
گروس . [ گ ُ ] (اِ) موی پیچه و موی باف زنان . (برهان ) (آنندراج ) : چو آورد چرخ از ستاره سپاه شب قیرگون شد گروس سیاه . اسدی .(در گرشاسب نامه ٔ اسدی چ حبیب یغمایی بصورت «گروس » آمده . رجوع به فهرست آن کتاب ص 491شود). رجوع به کرس شود. || چرک و ریم جامه...
-
یونانی
لغتنامه دهخدا
یونانی . (ص نسبی ، اِ) منسوب به یونان . هر چیز منسوب ومربوط به کشور یونان . (یادداشت مؤلف ) : ساخت آنگه یکی بیوکانی هم بر آیین و رسم یونانی . عنصری . || اهالی یونان .مردم یونان . که از مردم یونان باشد. اهل یونان . از یونان . گِرِک . گرس . هلن . آغری...
-
ارش
لغتنامه دهخدا
ارش . [ اِ ] (اِخ ) یوهان ساموئل . دانشمند کتاب شناس آلمانی ،متولد در گرُس گل ُگ ُ بسال 1766 م . و متوفی در هال به سال 1828 م . او راست : فهرست همه ٔ روزنامه ها و مجموعه های آلمانی در باب جغرافی ، تاریخ و علوم علی الاطلاق (1790-1792م .) و مجموعه ٔ اط...
-
گرسنه
لغتنامه دهخدا
گرسنه . [ گ ُ رِ / رُ ن َ / ن ِ / گ ُ س َ / س ِ ن َ /ن ِ ] (ص ) به ضم اول و کسر دوم و چهارم (در لهجه ٔ مرکزی ) و نیز به ضم اول و دوم و فتح چهارم و در شعر بضرورت به ضم اول و سکون دوم و فتح سوم و چهارم . پهلوی ، گورسک و گورسکیه ، تهرانی ، گشنه ، گیلی ،...