کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردو چوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردو چوب
لغتنامه دهخدا
گردو چوب . [ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در 41000گزی جنوب خاوری ساردوئیه و سر راه مالرو ساردوئیه به دارزین .7 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
واژههای مشابه
-
گردو بالا
لغتنامه دهخدا
گردو بالا. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تنگ گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 60هزارگزی شمال باختر اردل و 12هزارگزی جاده ٔ کوهرنگ . هوای آن معتدل و دارای 177 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوبات و روغن است . شغل ا...
-
گردو پائین
لغتنامه دهخدا
گردو پائین . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تنک گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 62هزارگزی شمال اردل و 12هزارگزی جاده ٔ کوهرنگ . هوای آن معتدل و دارای 153 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود.محصول آن غلات ، حبوبات ، روغن و تنباکو است . ش...
-
تل گردو
لغتنامه دهخدا
تل گردو. [ ت َ گ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاهو است که در بخش مرکزی بندرعباس واقع است و 1214 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دره گردو
لغتنامه دهخدا
دره گردو. [ دَرْ رَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . واقع در 49 هزارگزی جنوب فهلیان و 25هزارگزی راه شوسه ٔ کازرون به فهلیان ، با 123 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
-
ده گردو
لغتنامه دهخدا
ده گردو. [ دِه ْ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صغاد بخش مرکزی شهرستان آباده . واقع در 42هزارگزی باختر آباده . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است در دوازده فرسنگی شمالی آسپاس . (فارسنامه ٔ ناصر...
-
لای گردو
لغتنامه دهخدا
لای گردو. [ گ ِ ] (اِخ ) دیهی سیزده فرسنگ میان جنوب و مشرق نی ریز. (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی از دهستان کوهستان بخش داراب ، شهرستان فسا. واقعدر 84 هزارگزی خاور داراب . معتدل . دارای 799 تن سکنه شیعه . آب آن از چشمه . محصول آنجا بادام و انجیر و مویز و گ...
-
واژههای همآوا
-
گردوچوب
لغتنامه دهخدا
گردوچوب . [ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در 3000گزی باختر ساردوئیه و 2000گزی شمال راه فرعی راین به ساردوئیه . دارای 17 تن سکنه است . ساکنین از طایفه ٔ محمدی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
جستوجو در متن
-
چوب
لغتنامه دهخدا
چوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاطباء). ماده ای سخت که ریشه و ساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد و آن را برای سوزاندن و...
-
شیزی
لغتنامه دهخدا
شیزی . (اِ) (شاید از جوز و گوز) نامی است که قدما به پیرو دهند. چوب گردو که از آن کاسه می ساختند و به چربی سیاه می کردند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به پیرو شود.
-
تخته چوب
لغتنامه دهخدا
تخته چوب . [ ت َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه در بخش اردل شهرستان شهرکرد است که در سیزده هزارگزی جنوب اردل و سه هزارگزی راه دوپلان قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و از جنگل بلوط تشکیل یافته و دارای 370 تن سکنه است . آب آن ازچشمه و محصولش غلات و ...
-
شیز
لغتنامه دهخدا
شیز. (معرب ، اِ) چوبی هندی که از آن طبق می سازند. (ناظم الاطباء). چوب سیاه . (یادداشت مؤلف ). چوبی است سیاه که از وی کاسه ها سازند، یا آن آبنوس است یا ساهم یا چوب جوز . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آبنوس . (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (یادداشت...