کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردو
لغتنامه دهخدا
گردو. [ ] (اِخ ) دیهی است که از یزدخواست تا این دیه هشت فرسنگ و از او تا کوشک زرد هفت فرسنگ فاصله است . رجوع به نزهة القلوب مقاله ٔ سوم ص 185 شود.
-
گردو
لغتنامه دهخدا
گردو. [ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دشت خاک بخش زرند شهرستان کرمان ، واقع در 25000گزی شمال باختری زرند و 15000گزی خاور فرعی راور به زرند. سکنه ٔ آن یک خانوار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گردو
لغتنامه دهخدا
گردو. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ببرگان بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 45هزارگزی شمال باختر اردل و 24هزارگزی راه فارسیان به باحیدر در 24هزارگزی راه کوهرنگ . هوای آن معتدل و دارای 115 تن جمعیت است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ...
-
گردو
لغتنامه دهخدا
گردو. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شمیل بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ، واقع در 6000گزی شمال خاوری بندرعباس و 3000گزی جنوب راه مالرو شمیل . منطقه ای است گرمسیری و دارای 500 تن سکنه . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است ...
-
گردو
لغتنامه دهخدا
گردو. [ گ ِ ](اِ) (از: گرد + و، پسوند تصغیر، سازنده ٔ اسم از صفت ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). گردکان . (برهان ) (آنندراج ). درختی است از تیره ٔ ژوگلانداسی و از جنس ژوگلان بوته ای که بومی ایران است ژ - رژیا میباشد. این درخت در جنگلهای کرانه ٔ دریای ...
-
گردو
لغتنامه دهخدا
گردو. [ گ ِ دِ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در 14هزارگزی شمال ناصری سی سخت و 13هزارگزی باختری راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز. منطقه ای کوهستانی و دارای 250 تن جمعیت است . آب آن از رود کیک کیان تأم...
-
واژههای مشابه
-
گردو بالا
لغتنامه دهخدا
گردو بالا. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تنگ گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 60هزارگزی شمال باختر اردل و 12هزارگزی جاده ٔ کوهرنگ . هوای آن معتدل و دارای 177 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوبات و روغن است . شغل ا...
-
گردو پائین
لغتنامه دهخدا
گردو پائین . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تنک گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 62هزارگزی شمال اردل و 12هزارگزی جاده ٔ کوهرنگ . هوای آن معتدل و دارای 153 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود.محصول آن غلات ، حبوبات ، روغن و تنباکو است . ش...
-
گردو چوب
لغتنامه دهخدا
گردو چوب . [ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در 41000گزی جنوب خاوری ساردوئیه و سر راه مالرو ساردوئیه به دارزین .7 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
تل گردو
لغتنامه دهخدا
تل گردو. [ ت َ گ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاهو است که در بخش مرکزی بندرعباس واقع است و 1214 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دره گردو
لغتنامه دهخدا
دره گردو. [ دَرْ رَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . واقع در 49 هزارگزی جنوب فهلیان و 25هزارگزی راه شوسه ٔ کازرون به فهلیان ، با 123 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
-
ده گردو
لغتنامه دهخدا
ده گردو. [ دِه ْ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صغاد بخش مرکزی شهرستان آباده . واقع در 42هزارگزی باختر آباده . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است در دوازده فرسنگی شمالی آسپاس . (فارسنامه ٔ ناصر...
-
لای گردو
لغتنامه دهخدا
لای گردو. [ گ ِ ] (اِخ ) دیهی سیزده فرسنگ میان جنوب و مشرق نی ریز. (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی از دهستان کوهستان بخش داراب ، شهرستان فسا. واقعدر 84 هزارگزی خاور داراب . معتدل . دارای 799 تن سکنه شیعه . آب آن از چشمه . محصول آنجا بادام و انجیر و مویز و گ...