کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردنگ
لغتنامه دهخدا
گردنگ . [ گ َ دَ ] (ص ) دیوث . (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) : غفلت اندر طاعت سلطان حق گردنکشی است گردن گردنگ آن را تیغ بایدیا طناب . سوزنی .|| ابله . (آنندراج ). احمق . (برهان ). || بی اندام . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
گردنگل
لغتنامه دهخدا
گردنگل . [ گ َ دَ گ َ ] (ص ) گردنگ که ابله و احمق باشد. || دیوث . (برهان ) (آنندراج ). به کاف تازی هم آمده است . (فرهنگ رشیدی ). و رجوع به گردنگ شود.
-
کردنگ
لغتنامه دهخدا
کردنگ . [ ک َ دَ ] (ص ) دنگ . دنگل . (فرهنگ فارسی معین ).گردنگ . کردنگل . دیوث . (برهان ) (آنندراج ). پشت پایی . هیز. غلتبان . (یادداشت مؤلف ). || ابله . (برهان ) (آنندراج ). احمق . (فرهنگ فارسی معین ). || بی اندام . (برهان ) (آنندراج ). بدهیکل . (ف...