کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردشگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردشگاه
لغتنامه دهخدا
گردشگاه . [گ َ دِ ] (اِ مرکب ) جای گردش . محل گردش : کجا پرگار گردش ساز گرددبه گردشگاه اول بازگردد. نظامی .فلک را کرده گردان بر سر خاک زمین را جای گردشگاه افلاک . نظامی .رجوع به گاه شود. || تماشاگاه . تفرج گاه . جائی که برای تفریح بدانجا شوند چون باغ...
-
جستوجو در متن
-
دورانگه
لغتنامه دهخدا
دورانگه . [ دَ / دَ وَ گ َه ْ ](اِ مرکب ) دوران گاه . جولانگاه . گردشگاه : ای باغ داد و بیضه ٔبغداد مرحبادورانگه سپهر و سفرگاه انجمن .خاقانی .
-
وکیل آباد
لغتنامه دهخدا
وکیل آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد در 6 کیلومتری خاورطرقبه سر راه مالرو عمومی مشهد به طرقبه با 213 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات است . این محل گردشگاه و ییلاق مشهد است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
چارباغ
لغتنامه دهخدا
چارباغ . (اِ مرکب ) باغهای چهارگانه در کنار هم که با خیابانها از هم جدا شوند یا در پیرامون عمارتی باشند. || دو رشته خیابان موازی یکدیگر که در دو طرف دارای درختکاری بوده و در وسط بوسیله ٔ یک رشته پیاده رو یا گردشگاه از هم جدا باشند. || کوشک و قصر. (نا...
-
باری
لغتنامه دهخدا
باری . (اِخ ) دهی به بغداد. (ناظم الاطباء). قریه ای است از اعمال کلواذا از نواحی بغداد و در آن بوستانها و گردشگاه هایی بود که مردم بیکاره و اهل تفریح بدانجا میرفتند. حسین بن ضحاک خلیع گوید : احب الفی ٔ من نخلات باری و جوسفها لمشید بالصفیح .... (از مع...
-
یریم
لغتنامه دهخدا
یریم . [ ی َ ] (اِخ ) قلعه ای به یمن در کوههای تیس . (از معجم البلدان ). قصبه ٔ مرکزی در سنجاق صنعاء یمن و در فاصله ٔ 25 ساعت راه صنعاء واقع است . سکنه ٔ آن 6000 تن و یک قلعه و چهار باب مسجد و 120 باب دکان و 3 باب کاروانسرا دارد ودر طرف جنوبی چشمه ای...
-
ژنو
لغتنامه دهخدا
ژنو. [ ژِ ن ِوْ ] (اِخ ) نام شهری در سویس و کرسی بخشی به همین نام بر کنار دریاچه ٔ لِمان ، دارای 135000 تن سکنه . این شهر را دانشگاهی است که کالوَن بنا نهاده و نیز در آنجا مؤسسات بزرگی از قبیل موزه و کتابخانه ٔ عمومی و کارخانه های ساعت سازی و صنایع ...
-
میگون
لغتنامه دهخدا
میگون . [ م ِ ] (اِخ ) قصبه ای است جزء دهستان رودبار قصران بخش افجه ٔ شهرستان تهران ، واقع در 25هزارگزی شمال افجه کنار راه شوسه ٔ شمشک به تهران . هوای کوهستانی سرد و خوبی دارد و در تابستان گردشگاه مردم تهران است .این قصبه در حدود 2375 تن جمعیت دارد و...
-
کرند
لغتنامه دهخدا
کرند. [ ک ِ رِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش کرند. در دامنه ٔ کوهی بنا شده و منظره ٔ باصفادارد. گردنه ٔ پاطاق که یکی از نقاط مهم نظامی غرب است در مغرب آن قرار دارد. از شمال به زهاب ، از مشرق به ماهیدشت ، از جنوب به لرستان و از مغرب به عراق محدود است . (از...
-
باغستان
لغتنامه دهخدا
باغستان . [ غ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانکوک بخش حومه ٔ شهرستان فردوس که در 12 هزارگزی شمال فردوس بر سر راه شوسه ٔ عمومی گناباد به فردوس در جلگه واقع است . ناحیه ای است با آب و هوای معتدل و 221 تن سکنه . آب آنجا از قنات و رودخانه تأمین میشود. و...
-
کرج
لغتنامه دهخدا
کرج . [ ک َ رِ ] (اِخ ) کرج ابودلف . کره رود. شهر ابودلف عجلی . (منتهی الارب ). اهل این شهر آن را کَرَه نامند و آن از روستایی است که فاتق نامند و معرب از هفته است . مدینه ای است میان راه همدان به اصفهان و به همدان نزدیکتر است و ابودلف قاسم عیسی العجل...
-
نزهتگاه
لغتنامه دهخدا
نزهتگاه . [ ن ُ هََ ] (اِ مرکب ) تفرج گاه . جای عیش وشادی . (ناظم الاطباء). نزهت جای . متنزه . گردشگاه . نزهت کده . نزهت سرا. نزهت ستان : در فراخی نعمت ودرستی هوا و آب و غریب دوستی و درویش داری اهل همدان و نزهتگاه های بی شمار. (مجمل التواریخ ). آبها ...
-
تماشاگاه
لغتنامه دهخدا
تماشاگاه . [ ت َ ] (اِ مرکب ) تماشاکده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جای تماشا. منظر. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تماشاگه . گردشگاه : پروازه ، خورشی بود که در پی قومی برند به تماشاگاه . (فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و این شداد به مقا...
-
مصلا
لغتنامه دهخدا
مصلا. [ م ُ ص َل ْ لا ] (ع اِ) مصلی . نمازگاه و جای نماز. (ناظم الاطباء). جای نماز. (غیاث ) مطلق جای نماز. (آنندراج ). مسجد. (ناظم الاطباء) : چون که اسلام مَنَت یاد آیداز مصلام به زنار کشی . عطار. || حصیر و بوریایی که بر آن نماز میخوانند.(ناظم الاطبا...