کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردبر
لغتنامه دهخدا
گردبر. [ گ ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) افراز نجاران که بدان چوبها را سوراخ کنند و آن ترجمه ٔ مثقب است . (آنندراج ). بیرم ، سکنه ، اسکنه . عتله . (زمخشری ). برما. مته . برماه . برماهه . برمای : توان چو اره تمنای پای بوسش کرداگرچه گردبر او بود دو سر ما را. سیفی...
-
جستوجو در متن
-
گرده بر
لغتنامه دهخدا
گرده بر. [ گ ِ دَ / دِ ب ُ ] (اِ مرکب ) همان گردبر است . (آنندراج ). برماه . برماهه . برمای . مته . مثقب . سکنه . اسکنه .
-
برما
لغتنامه دهخدا
برما. [ ب َ ] (اِ) برماه . برمای . برماهه . بیرم . گردبر. مته . مته کمان . مثقب ، و بَیرم معرب آنست . (یادداشت دهخدا): بَیرم ؛ برما یا برمای درودگران خصوصاً، معرب از برماه فارسی . (منتهی الارب ).
-
برماه
لغتنامه دهخدا
برماه . [ ب َ ] (اِ) افزاری است درودگران را که بدان چوب و تخته را سوراخ کنند، و به عربی مثقب خوانند. (برهان ) (آنندراج ). معرب آن بیرم است . (از منتهی الارب ). برما. برماهه . برمای . برمه . گردبر. گردبره . مته . مثقب . پرما، در تداول خراسان .
-
صولجان
لغتنامه دهخدا
صولجان . [ ص َ ل َ ] (معرب ، اِ) چوگان . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). معرب چوگان است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). محجن . طبطاب : مهین دختر نعش چون صولجانی کهین دختر نعش مانند قفلی . منوچهری .تا شب است و ماه نو گوئی که از گوی زمین گردبر...
-
مثقب
لغتنامه دهخدا
مثقب . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) برمه . (دهار) (زمخشری ). برما. (منتهی الارب ). آنچه بدان در چیزی سوراخ کنند به هندی بر ما گویند، این صیغه ٔ اسم آلت است از ثقب به معنی سوراخ کردن . ج ، مثاقب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برما. برماه . برماهه . برمای ....
-
گرد برگرد
لغتنامه دهخدا
گرد برگرد. [ گ ِ ب َگ ِ ] (ق مرکب ) دور تا دور. همه ٔ اطراف : عنکبوت بلاش بر دل من گرد بر گرد برتنید انفست . خسروی .چو با تاج شاهی مرا دشمن است همه گرد بر گردم اهریمن است . فردوسی .یکی نامور شاه را تخت ساخت گهر گرد بر گرد او برنشاخت . فردوسی .همه گرد...
-
مته
لغتنامه دهخدا
مته . [ م َ ت َ / م َت ْ ت َ /ت ِ ] (اِ) برماه و آن آلتی باشد که درودگران بدان چوب و تخته سوراخ کنند. (برهان ). برمه ٔ نجاران که بدان چوب و تخته سوراخ کنند و آن را ماهه نیز گویند. (انجمن آرا). برمه ٔ نجاران که ماهه نیز گویند. (رشیدی ). برماه و آن را ...
-
بیرم
لغتنامه دهخدا
بیرم . [ ب َ / ب ِ رَ ] (ع اِ) برما. برمای درودگران مخصوصاً. معرب از برمای فارسی . (منتهی الارب ). مأخوذ از برمای فارسی و بمعنی برما و خصوصاً برمای درودگران . (ناظم الاطباء). فارسی معرب و بعضی آنرا به برمای نجار اختصاص داده اند و بیرم در فارسی بتفخی...
-
بر
لغتنامه دهخدا
بر. [ ب ُ ] (نف مرخم ) بُرنده و همیشه بطور ترکیب استعمال میشود مانندچوب بر و ناخن بر. (ناظم الاطباء). در آخر بعضی اسماء درآید صفت مرکب سازد. و رجوع به ترکیبهای زیر شود:- آهن بر ؛ برنده ٔ آهن . قطعکننده ٔ آهن خواه انسان یا آلتی چون اره ٔ آهن بری .- آه...