کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرانپایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
گران پایه
لغتنامه دهخدا
گران پایه . [ گ ِ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) گران قدر. بلندمرتبه . عالی مقام : نشسته به در بر گران پایگان به پرده درون جای پرمایگان . فردوسی .از ایشان هر آن کس که پرمایه بودبه گنج و به مردی گران پایه بود.فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
گران قدر
لغتنامه دهخدا
گران قدر. [ گ ِ ق َ ] (ص مرکب ) گرانپایه . عالی قدر. باوقار. متین . (آنندراج ) : گران قدران نیامیزند صائب با سبک مغزان به برگ کاه کی آهن ربا مایل تواند شد. صائب (از آنندراج ). || بسیار. افزون . پربها. قیمتی : چه صلتهای گران قدر ستانند فزون یکهزار و د...