کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرامی شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرامی شدن
لغتنامه دهخدا
گرامی شدن . [ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) محبوب شدن . عزیز شدن . مورد علاقه واقع گشتن : به بانگ خوش گرامی شد سوی مردم هزارآواوز آن خوار است زاغ ایدون که خوش و خوب نسراید.ناصرخسرو.تاک رز از انگور شد گرامی وزبی هنری ماند بید رسوا.ناصرخسرو.
-
واژههای مشابه
-
گرامی داشتن
لغتنامه دهخدا
گرامی داشتن . [ گ ِ ت َ ] (مص مرکب ) عزیز داشتن . بزرگ داشتن . محترم داشتن . تکریم . اکرام . (ترجمان القرآن ). تبجیل . (دهار). اعزاز. (منتهی الارب ) : گرد کردند و گرامی داشتندتا به سنگ اندر همی بنگاشتند. رودکی .به پیش بزرگان گرامیش دارستایش کن و نیز ...
-
گرامی شمردن
لغتنامه دهخدا
گرامی شمردن . [ گ ِ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] (مص مرکب ) عزیز شمردن . عزیز داشتن .
-
گرامی کردن
لغتنامه دهخدا
گرامی کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزرگ داشتن . سرفراز کردن . اکرام : که این نامه را نغز و نامی کندگرامی کنش را گرامی کند. نظامی .خدایا در آفاق نامی کنش بتوفیق طاعت گرامی کنش .سعدی (بوستان ).
-
گرامی قدر
لغتنامه دهخدا
گرامی قدر. [ گ ِ ق َ ] (ص مرکب ) ارجمند. بزرگوار. معزز. محترم .
-
گرامی کرت
لغتنامه دهخدا
گرامی کرت . [ گ ِ ک َ ] (اِخ ) پسر جاماسب است . (یشتها پورداود ج 2 ص 87). رجوع به گرامی شود.
-
گرامی نژاد
لغتنامه دهخدا
گرامی نژاد. [ گ ِ ن ِ ] (ص مرکب ) عالی تبار. آنکه از خاندانی شریف نسب دارد. والانژاد. والاتبار.
-
جستوجو در متن
-
نجابت
لغتنامه دهخدا
نجابت . [ ن َ ب َ ] (ع اِمص ) اصالت . بزرگواری . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). پاکی نژاد و گرامی بودن آن . (ناظم الاطباء). نجیب بودن . باحسب بودن . از خانواده ٔ خوب بودن . (فرهنگ نظام ). نبالت . نیکوگوهری . پروز. نکوگهری : پیش ما عزیز باشد چون فرزند...
-
نجابة
لغتنامه دهخدا
نجابة. [ ن َ ب َ ] (ع مص ) گرامی و گرامی نژاد گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). گرامی شدن در حسب و ستوده بودن نظر و قول و عمل کسی . نجیب بودن . (از اقرب الموارد). و رجوع به نجابت شود.
-
اشباء
لغتنامه دهخدا
اشباء. [ اِ ] (ع مص ) دادن . بخشیدن . || دفع کردن . || در چاه یا در مکروه و بلا انداختن کسی را. || گرامی داشتن کسی را. (منتهی الارب ). گرامی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || بزرگ پنداشتن کسی را. (منتهی الارب ). || فرزند زیرک پیدا شدن کسی را. (از منتهی...
-
مثالة
لغتنامه دهخدا
مثالة. [ م َ ل َ ] (ع مص )فاضل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). افضل و افزون و گرامی شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (اِمص ) فضل . (از اقرب الموارد). || حسن حال . (از ذیل اقرب الموارد).
-
دوتایی شدن
لغتنامه دهخدا
دوتایی شدن . [ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خم شدن . خمیدن . خمیده گشتن . دوتو شدن . دوتاه گشتن . (یادداشت مؤلف ) : دوتایی شد آن سرو نازان به باغ همان تیره گشت آن گرامی چراغ . فردوسی . || خم شدن احترام بزرگی را. خمانیدن قامت بزرگداشت شاه و امیر و بزرگی را...
-
بجالة
لغتنامه دهخدا
بجالة. [ ب َ ل َ ] (ع مص ) معظم و مکرم گردیدن . (منتهی الارب ). بجول . (منتهی الارب ). مکرم گردیدن . معظم گردیدن . (از ناظم الاطباء). گرامی شدن . و رجوع به بجول شود.