کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرامافون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرامافون
لغتنامه دهخدا
گرامافون . [ گ ِ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) رجوع به گرامافن شود.
-
جستوجو در متن
-
جراموفون
لغتنامه دهخدا
جراموفون . [ ج ِ ] (معرب ، اِ) معرب گرامافون و در تداول کنونی زبان عرب آن را «حاکی » گویند. (از نشوء اللغة).
-
حبس صوت
لغتنامه دهخدا
حبس صوت . [ ح َ س ِ ص َ / صُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بند کردن آواز. صندوق یا جعبه ٔ حبس صوت . گرامافون . فونوگراف .
-
غراموفون
لغتنامه دهخدا
غراموفون . [ غْرا / غ َ م ُ ف ُ ](معرب ، اِ) معرب گرامافون . مؤلف نشوءاللغة این کلمه را از لغات دخیل تازه شمرده است و گوید: به علت غرابت و قبح وزن متروک می شود، به جای آن حاکی می گویند. رجوع به گراموفون شود.
-
صفحة
لغتنامه دهخدا
صفحة. [ ص َ ح َ ] (ع اِ) کناره ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ). بر. کنار. جانب . ج ، صفحات : آتشکده شود دل سوزان نهاد مردزآن آبدارصفحه ٔ سندان گداز تیغ. مسعودسعد.لعل ناگشته صفحه ٔ خنجرگرم نابوده آتش پیکار. مسعودسعد. || یک سوی روی ویک سوی ورق . (مهذب الاسم...
-
کوک کردن
لغتنامه دهخدا
کوک کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) به معنی موافق ساختن است اعم از ساز و آواز و غیره . (برهان ). موافق کردن ساز و موافق کردن آواز. (آنندراج ) (غیاث ). هماهنگ کردن و موافق ساختن سازها و آوازها. (ناظم الاطباء). آهنگ دادن سازها. میزان کردن آلات موسیقی ....
-
گرامافن
لغتنامه دهخدا
گرامافن . [ گ ِ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) گرامافون . گرمافن . جعبه ٔ صوت . آلت حبس صوت است . دارای شکل مخصوص وتا حدی تکمیل گردیده است و صدا را بوسیله ٔ صفحه ٔ مدوری مجدداً تولید مینماید. تصور آلت حبس صوت قبل از ادیسن عالم معروف آمریکائی شده بود، ولی مشارا...
-
درویش
لغتنامه دهخدا
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) (غلامحسین ...) معروف به درویش خان (1251 - 1305 هَ . ق .). آهنگساز ایرانی و استاد بزرگ تار متولد تهران ، پدرش بشیر طالقانی کارمند اداره ٔ پست و با موسیقی آشنا بود و پسر را در حدود 10 یا 11 سالگی به دسته ٔ موزیک دارالفنون سپرد، ...
-
جعبه
لغتنامه دهخدا
جعبه . [ ج َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) تیردان . ترکش . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). کنانه . شغا. کیش . وفضه : گر نیست به جعبه ش در چون تیر جوابی کس دست نگیرند ز تیر و ز نبالش . ناصرخسرو.از جوشن خصم جعبه گرددتیر تو چو خارهای ماهی . سیدحسن غزنوی .بفکنده...