کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذشته فعل امدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گذشته شدن
لغتنامه دهخدا
گذشته شدن . [ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مردن . فوت کردن . وفات یافتن . درگذشتن : تا قرار گرفت بر آنکه عهدی پیوستند میان ما و برادر که چون پدر گذشته شود قصد یکدیگر نکنیم . (تاریخ بیهقی ). خواجه احمدحسن پس از حرکت رایت عالی یک هفته گذشته شد....
-
کار گذشته
لغتنامه دهخدا
کار گذشته . [ رِ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به قضی الامر شود.
-
ازجان گذشته
لغتنامه دهخدا
ازجان گذشته . [ اَ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) آنکه برای مردن و کشته شدن آماده است :ازجان گذشته را بمدد احتیاج نیست .