کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذارد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گذارد
لغتنامه دهخدا
گذارد. [ گ ُ] (مص مرخم ، اِمص ) وضع. نهادن . گذاشتن : بزد گرز و بفکند در را ز جای پس آنگه سوی خانه بگذارد پای . فردوسی .|| ادا کردن . (برهان ). بجای آوردن . انجام دادن : این است امارت سعادت آخرت طلب کردن ... و از گذارد فرمان حق تعالی تقاعد نمودن . (ت...
-
واژههای همآوا
-
گزارد
لغتنامه دهخدا
گزارد. [ گ ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) گزاردن : که اسفندیار روئین تن اگر زخم تیز و گزارد سنان ایشان دید. (جهانگشای جوینی ). تیراندازانی که بزخم تیر، باز را از مقعر فلک اثیر بازگردانند و ماهی را بگزارد سنان نیزه در شبان تیره از قعر دریا بیرون اندازند. (جهان...
-
جستوجو در متن
-
وارک
لغتنامه دهخدا
وارک . [ رِ ] (ع اِ) جایی که سوار پای خود را بر آن گذارد، و وارکة با تاء نیز آمده است . (از اقرب الموارد). جایی که راکب پای خود را گذارد از پالان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وارکة.
-
نکته چین
لغتنامه دهخدا
نکته چین . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) آنکه خجک و نقطه می گذارد. || آنکه اعتراض می کند. (ناظم الاطباء). || ناقد. (یادداشت مؤلف ).
-
تبخدجة
لغتنامه دهخدا
تبخدجة. [ ت َ ب َ دَ ج َ ] (ع مص ) نوعی از راه رفتن که پیش پاها را نزدیک گذارد و پاشنه ها دور. (ناظم الاطباء).
-
حذم
لغتنامه دهخدا
حذم . [ ح ُ ذَ ] (ع ص ) مرد کوتاه که گام نزدیک گذارد. (منتهی الارب ).
-
ریاش
لغتنامه دهخدا
ریاش . [ رَی ْ یا ] (ع ص ) کسی که پر بر تیر گذارد. (ناظم الاطباء). آنکه پر را بر تیر نهد. (مهذب الاسماء).
-
میراث گذار
لغتنامه دهخدا
میراث گذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) ارث گذار. میراث گذارنده . که مال یاملک از خود به مرده ریگ گذارد. رجوع به میراث شود.
-
مسمی
لغتنامه دهخدا
مسمی . [ م ُ س َم ْ می ] (ع ص ) آن که می نامد و اسم می گذارد. (ناظم الاطباء).
-
اجرذ
لغتنامه دهخدا
اجرذ. [ اَ رَ ] (ع ص ) آنکه در رفتن پیش پایها نزدیک گذارد و پاشنه ها دور. (منتهی الارب ).
-
التزام دادن
لغتنامه دهخدا
التزام دادن . [ اِ ت ِ دَ] (مص مرکب ) التزام سپردن . آنکه کسی قراری گذارد که خود را ملزم سازد. خواه با وثیقه و خواه بدون آن .
-
ناف بر زمین گذاشتن
لغتنامه دهخدا
ناف بر زمین گذاشتن . [ ب َ زَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) و ناف بر زمین نهادن . سنگین شدن بار حیوان به طوری که شکمش را بر زمین گذارد. (فرهنگ نظام ) : می گذارد ناف از خورشید تابان بر زمین گر فلک بردارد این باری که بر دوش من است . صائب (از آنندراج ).|| مجازاً...
-
نبزة
لغتنامه دهخدا
نبزة. [ ن ُ ب َ زَ ] (ع ص ) رجل نبزة؛ مرد که اکثر لقب گذارد مردم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردی که بر مردمان بیشتر لقب گذارد. (از ناظم الاطباء). که بسیار بر مردمان لقب نهد. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).