کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گداچشمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گداچشمی
لغتنامه دهخدا
گداچشمی . [ گ َ / گ ِ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) چشم طمع در پی چیزی داشتن . نادیدگی : این گداچشمی و این نادیدگی از گدایی توست نز بیگلربیکی .مولوی .
-
جستوجو در متن
-
بیکلربگی
لغتنامه دهخدا
بیکلربگی . [ ب َ / ب ِ ل َ ب َ / ب ِ ] (ترکی ، اِ مرکب ) بکلربگی . بیگلربگی . بیگلربیگی . در زبان ترکی یعنی بزرگ بزرگان : این گداچشمی و این نادیدگی از گدائی تست نز بیکلربگی .مولوی .رجوع به بیگلربیگی و مترادفات آن شود.
-
نادیدگی
لغتنامه دهخدا
نادیدگی . [ دی دَ / دِ ] (حامص مرکب ) افلاس . احتیاج . (آنندراج ). مفلسی . پریشانی . بی چیزی . افلاس . (ناظم الاطباء). || نادیده بودن . ندیده بودن . نوکیسگی . تازه به عرصه رسیدگی . جانگرفتگی . گدا چشمی . حریصی . گداطبعی . ندیدگی : این گداچشمی و این ن...