کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گدافطرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گدافطرت
لغتنامه دهخدا
گدافطرت . [ گ َ / گ ِ ف ِ رَ ] (ص مرکب ) کسی که طینت گدایی دارد. پست فطرت . لئیم . دنی . رجوع به گدا شود.
-
جستوجو در متن
-
گدامنش
لغتنامه دهخدا
گدامنش . [ گ َ / گ ِ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) گدافطرت . گداصفت .
-
ساسی نهاد
لغتنامه دهخدا
ساسی نهاد. [ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) فرومایه . سفله . گداطبع. گدامنش ، گداروی . گداصفت . گدافطرت . گداهمت : همه ساسی نهاد و مفلس طبعباز در سر فضول ساسانی . سنائی .رجوع به ساسی شود.
-
گدا
لغتنامه دهخدا
گدا.[ گ َ / گ ِ ] (ص ، اِ) در اوستایی گد (خواهش کردن ، خواستن )، هندی باستان گوئیدیو (خواهش میکنم )، کردی مستعار گهدا (گدا)، گیلکی گدا . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || سائل بکف . دریوزه گر. راه نشین . دریوزه گر و سائل . (آنندراج ). آنکه زبان به ...