کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گدازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گدازه
لغتنامه دهخدا
گدازه . [ گ ُ زَ / زِ] (اِ) توده ٔ گداخته که از آتش فشان بیرون میریزد.
-
جستوجو در متن
-
طاهر همدانی
لغتنامه دهخدا
طاهر همدانی . [هَِ رِ هََ م َ ] (اِخ ) مشهور به باباطاهر عریان . ازخاک پاک همدان بوده . او در آن ولایت به دیوانگی شهرت نموده بلی اوست دیوانه که دیوانه نشد. اغلب اوقات وایام در بیغوله و غارش مقام . گویند چنان آتشی در دل آن دیوانه ٔ فرزانه برافروخته و ...
-
هاوائی
لغتنامه دهخدا
هاوائی . (اِخ ) یا ساندویچ ، ایالت پنجاهم ازایالات متحده ٔ امریکا که به صورت مجمعالجزایری در اقیانوس آرام در جنوب مدار رأس السرطان بین َ55، ْ18 وَ25، ْ28 عرض شمالی و َ48، ْ154 و َ25، ْ178 طول غربی قرار دارد. مجمعالجزایر هاوائی که جزایر ساندویچ نیز ن...
-
مخروط
لغتنامه دهخدا
مخروط. [ م َ ] (ع ص ) خراشیده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوست کنده شده و رندیده شده . (ناظم الاطباء). تراشیده : آبگینه های بغدادی مجرود و مخروط دیدم که از آن بغدادی به دیناری خریده بودند که به سه درم فروختند. (تاریخ بی...