کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گداخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گداخته
لغتنامه دهخدا
گداخته . [ گ ُت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) ذوب شده . گدازیده : زآن عقیقین مئی که هرکه بدیداز عقیق گداخته نشناخت هر دو یک گوهرند لیک بطبعاین بیفسرد وآن دگر بگداخت . رودکی .او را یافتم چون تار مویی گداخته . (تاریخ بیهقی ). بفرمود تا ستونها برآوردند از چهل ...
-
واژههای مشابه
-
گداخته شدن
لغتنامه دهخدا
گداخته شدن . [ گ ُ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ذوب شدن . آب شدن . حل شدن : نحول ؛ گداخته شدن تن . (مجمل اللغه ). حرض ؛ گداخته شدن . (دهار). گداخته شدن از اندوه یا از عیش . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). انهمام ؛ گداخته شدن . (تاج المصادر بی...
-
سیم گداخته
لغتنامه دهخدا
سیم گداخته . [ م ِ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم حلال . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
ناگداخته
لغتنامه دهخدا
ناگداخته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) گداخته ناشده . ذوب ناشده . مقابل گداخته . رجوع به گداخته شود: مسکه ؛ روغن ناگداخته بود. (فرهنگ اسدی ).
-
منهم
لغتنامه دهخدا
منهم . [ م ُ هََ م م ](ع ص ) پیه گداخته . (آنندراج ). گداخته شده مانند پیه و جز آن . (ناظم الاطباء). گداخته (پیه و تگرگ و برف وجز آن ). آب شده . (از یادداشت مرحوم دهخدا). || پیرشونده . (آنندراج ). پیرشده . (ناظم الاطباء).
-
صهیر
لغتنامه دهخدا
صهیر. [ ص َ ] (ع ص ) گداخته . (منتهی الارب ).
-
ثمومة
لغتنامه دهخدا
ثمومة. [ ث ُ م َ ] (ع مص ) اثمام . گداخته شدن .
-
منسبک
لغتنامه دهخدا
منسبک . [ م ُ س َ ب ِ ] (ع ص ) سیم گداخته . (ناظم الاطباء). سیم گداخته ٔ در قالب ریخته . (از اقرب الموارد). رجوع به انسباک شود.
-
مع
لغتنامه دهخدا
مع. [ م َع ع ] (ع مص ) گداخته شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)؛ مع هذاالشحم و غیره معاً؛ گداخته شد این پیه و جز آن . (ناظم الاطباء).
-
انهمام
لغتنامه دهخدا
انهمام . [ اِ هَِ ] (ع مص ) گداخته شدن پیه و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). گداخته شدن . (تاج المصادر). || پیر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
گداختگی
لغتنامه دهخدا
گداختگی . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) عمل گداخته شدن . ذوب شدن .
-
گدازه
لغتنامه دهخدا
گدازه . [ گ ُ زَ / زِ] (اِ) توده ٔ گداخته که از آتش فشان بیرون میریزد.
-
زربیاو
لغتنامه دهخدا
زربیاو. [ زَ ب َ] (اِ) سیم گداخته و مذاب و نقره . (ناظم الاطباء).