کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گبه
لغتنامه دهخدا
گبه . [ گ َب ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) شیشه ٔ حجام را گویند که بدان حجامت کند. (برهان ) (آنندراج ). شاخ حجامت . || خرسک . نوعی قالی که پود دراز دارد.
-
واژههای مشابه
-
گبه حشال
لغتنامه دهخدا
گبه حشال . [ گ ُب ْ ب ِ ح َ ] (اِخ ) دهی از بخش موسیان شهرستان دشت میشان ، در 56هزارگزی جنوب خاوری موسیان و 6هزارگزی باختر راه فکه به موسیان . دشت و گرمسیری و سکنه ٔ آن 80 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و لبنیات . شغل مردم زراعت وگله داری و صنایع...