کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاییدن
لغتنامه دهخدا
گاییدن . [ دَ ] (مص ) رجوع به گائیدن شود. شعوری بیت ذیل را از ابوالمعالی شاهد آورده است : زن گرفتن سود دارد لیک ذوق دل نبودمیکند دفع وطر گاییدنش دردسر است .شعوری (ج 2 ورق 301).
-
جستوجو در متن
-
هکهکة
لغتنامه دهخدا
هکهکة. [هََ هََ ک َ ] (ع مص ) بسیار گاییدن . (منتهی الارب ).
-
فجاء
لغتنامه دهخدا
فجاء. [ ف َج ْءْ ] (ع مص ) گاییدن زن را. (منتهی الارب ).
-
زخزاخ
لغتنامه دهخدا
زخزاخ . [ زِ ] (ع مص ) گاییدن زن را. مرادف زخ بهمین معنی . (از تاج العروس ).
-
تکشح
لغتنامه دهخدا
تکشح . [ ت َ ک َش ْ ش ُ ] (ع مص ) گاییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
معس
لغتنامه دهخدا
معس . [ م َ ] (ع مص ) بمالیدن . (المصادر زوزنی ). سخت مالیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گاییدن کنیزک را. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). گاییدن زن را. (آنندراج ). نکاح کردن زن را. (از ذیل اقرب الموارد). || خوار کر...
-
نیرجة
لغتنامه دهخدا
نیرجة. [ ن َ رَ ج َ ] (ع اِمص ) نورجة. رجوع به نورجة شود. || (مص ) گاییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مجامعت کردن با زن . (از ناظم الاطباء).
-
توسن
لغتنامه دهخدا
توسن . [ ت َ وَس ْ س ُ ] (ع مص ) گشنی کردن فحل ناقه ٔ خوابیده را و همچنان زن خوابیده را گاییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
کوش
لغتنامه دهخدا
کوش . [ ک َ ] (ع مص ) ترسیدن . (از منتهی الارب ). ترسیدن و فزع کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گاییدن . (از منتهی الارب ). کاش جاریته ؛ گایید کنیزک خود را. (ناظم الاطباء).
-
نیک
لغتنامه دهخدا
نیک . [ ن َ ] (ع مص ) گاییدن زن را. (از منتهی الارب ). جماع کردن . (زوزنی ) (از غیاث اللغات ). صحبت . (از نصاب ). مباضعت . وطی . مواقعه . مجامعت . مباشرت . (یادداشت مؤلف ).
-
زدع
لغتنامه دهخدا
زدع . [ زَ ] (ع مص ) گاییدن و فعل آن از باب فتح آید. (از منتهی الارب ). زَدَع َ؛ یعنی نزدیکی کرد زن را. (ترجمه ٔ قاموس ). جوهری و مؤلف لسان العرب این ماده را نیاورده اند.
-
تفشح
لغتنامه دهخدا
تفشح . [ ت َ ف َش ْ ش ُ ] (ع مص ) گشاده داشتن میان هر دو پای در رفتن و کمیز انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گشاده داشتن میان هر دو پای در گاییدن دختررا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
هک
لغتنامه دهخدا
هک . [ هََ ک ک ](ع مص ) به شمشیر زدن کسی را. || دریافتن کسی را بگنی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || افکنده شدن . (منتهی الارب ). || تیزدادن . || پیخال انداختن مرغ و شترمرغ . || سائیدن چیزی را. || برآوردن شیر را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد...
-
تدلیص
لغتنامه دهخدا
تدلیص . [ ت َ ] (ع مص ) نرم و تابان گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تملیس و تفریق چیزی . (اقرب الموارد). تملیس چیزی . (المنجد): دلص السیل الحجر؛ اذا ملسه ، کقوله صفاً دلصته السیل اخلق . (اقرب الموارد). || نرم گردانیدن زره . (المن...