کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاویس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاویس
لغتنامه دهخدا
گاویس . (اِ) ظرفی که شیر و دوغ در آن کنند. (برهان ) (آنندراج ). و محتمل است مصحف «گاودوش » باشد، چه در خراسان آن را «گاودوش » گویند. رجوع به حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین شود. در شرفنامه ٔ منیری گاویش آمده است .
-
گاویس
لغتنامه دهخدا
گاویس . (اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 14 هزارگزی جنوب مهاباد، در مسیر شوسه ٔ مهاباد به سردشت . کوهستانی ، معتدل مالاریائی ، دارای 30 تن سکنه . آب آنجا از رودخانه ٔ مهاباد، محصول آنجا غلات چغندر، توتون ، حبوبات ،...
-
جستوجو در متن
-
گاویش
لغتنامه دهخدا
گاویش . (اِ) ظرف شیر و دوغ . (جهانگیری ). رجوع به گاودوش ، گاویس و گویس شود.
-
گویس
لغتنامه دهخدا
گویس . [ گ َ ] (اِ) ظرف و انای شیر و ماست و دوغ را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (جهانگیری ). جای ماست و شیر. کویش . کویشه . گویشه . گویسه . گاویس . گاودوش . تغار. کیفر. (برهان قاطع). || شیرزنه و چوبی که بدان دوغ را جهت برآوردن مسکه می...