کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاورس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاورس
لغتنامه دهخدا
گاورس . [ وِ / وَ ] (اِ) معرب آن جاورس ، دانه ای شبیه به ارزن که بیشتر به کبوتران دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بطوری که از تقریر صاحب تحفة المؤمنین و غیره معلوم میشود غله ای است که به فارسی ارزن و به هندی چینا نامند و صاحب مصطفوی نوشته که آن را به...
-
واژههای مشابه
-
گاورس سیم
لغتنامه دهخدا
گاورس سیم . [ وَ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ستاره است . (ناظم الاطباء).
-
گاورس هندی
لغتنامه دهخدا
گاورس هندی . [ وَ س ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ذرت . بلال . گندمکه . گندم مکه . جاورس هندی .
-
سیم گاورس دار
لغتنامه دهخدا
سیم گاورس دار. [ م ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه یا ستارگان باشد چه ستاره را بگاورس تشبیه کرده اند. (برهان ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
دخن
لغتنامه دهخدا
دخن . [ دُ ] (ع اِ) ارزن . ارزن که بهندی کنکنی یا چنیاست . (منتهی الارب ). غله ای باشد که آن را ارزن و گاورس گویند و بهندی چنیا نامند. (غیاث ). گاورس . (دهار). گاورس یا دانه ای است از گاورس کوچکتر. ارزن ریزترست و گاورس همانست . (یادداشت مؤلف ). گال ...
-
کاورس
لغتنامه دهخدا
کاورس . [وَ ] (اِ) جاورس . (فهرست مخزن الادویه ). گاورس . (ناظم الاطباء). نوعی از غله که به هندی چینه گویند و آن ریزه و باریک باشد. (آنندراج ). رجوع به گاورس شود.
-
گاورسین
لغتنامه دهخدا
گاورسین . [ وِ / وَ ] (ص نسبی ) منسوب به گاورس : زغاره ، نان گاورسین بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 436) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). رجوع به گاورس و جاورسیه شود.
-
زغازه
لغتنامه دهخدا
زغازه . [ زَ زَ / زِ ] (اِ) نان گاورس . ابوشکور بلخی گفته ... (انجمن آرا) (آنندراج ).نان ارزن و گاورس . (ناظم الاطباء). || به معنی گلگونه نیز در برهان آورده . (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به زغاره شود.
-
کنخرس
لغتنامه دهخدا
کنخرس . [ ک ِ رُ ] (یونانی ، اِ) کلمه ٔ یونانی گاورس . جاورس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جاورسیه
لغتنامه دهخدا
جاورسیه . [ وَ سی ی َ ] (ع اِ) ماریست لون اوبزردی همچون لون گاورس است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
باجرا
لغتنامه دهخدا
باجرا. (اِ) غله ایست مشهور، فارسی آن گاورس است . (الفاظ الادویه ). مأخوذ از هندی ، قسمی از ذرت . (ناظم الاطباء).
-
کاورسه
لغتنامه دهخدا
کاورسه . [وَ س َ / س ِ ] (اِ) گاورسه . (ناظم الاطباء). هر چیز ریزه و باریک که در خردی مشابه گاورس باشد. (غیاث ).- کاورسه کاری ؛ ریزه کاری و خرده کاری . (آنندراج ). دانه هایی هم چند گاورس در چیزی تعبیه کردن : تاج گل را کز زرش کاورسه کاری کرده اندشبنم...
-
الم
لغتنامه دهخدا
الم . [ اَ ل ُ ] (اِ) ارزن . (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ سروری ). ارزن را گویند و آن نوعی از گاورس است . (فرهنگ جهانگیری ). غله ایست که آنرا گاورس و ارزن گویند. (هفت قلزم ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ) : قوت کردان چه بود نان بلوت آش الم میخورند این ...