کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاودوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاودوش
لغتنامه دهخدا
گاودوش . (اِ مرکب ) ظرفی باشد سر آن گشاده و بُن آن تنگ که شیر گاومیش و گاو در آن دوشند و آن را به عربی علبه و محلب خوانند. و طغار دیواره ٔ بلندی را نیز گفته اند که لوله یا ناوی مانند جرغتو داشته باشد . گاودوشه . (برهان ). ظرفی است که آنرا دوشه نیز گف...
-
واژههای مشابه
-
گاودوش آباد
لغتنامه دهخدا
گاودوش آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان هریس بخش مرکزی شهرستان سراب ، واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری سراب ، 7 هزارگزی سراب تبریز، جلگه و هوای آن معتدل . دارای 455 تن سکنه . آب آن از نهر و چاه محصول آن غلات و بزرک ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه ...
-
جستوجو در متن
-
گودوش
لغتنامه دهخدا
گودوش . [ گ َ / گُو ] (اِ مرکب ) تغاری بزرگ و سفالین با دیواره ای بلند برای دوشیدن شیر گاو و گوسفند. گاودوش . شیردوش . رجوع به گاودوش شود.
-
گاویش
لغتنامه دهخدا
گاویش . (اِ) ظرف شیر و دوغ . (جهانگیری ). رجوع به گاودوش ، گاویس و گویس شود.
-
دوشن
لغتنامه دهخدا
دوشن . [ ش ِ ] (اِ مرکب ) گاودوش بزرگ سفالین برای شیر. (یادداشت مؤلف ).
-
گاویس
لغتنامه دهخدا
گاویس . (اِ) ظرفی که شیر و دوغ در آن کنند. (برهان ) (آنندراج ). و محتمل است مصحف «گاودوش » باشد، چه در خراسان آن را «گاودوش » گویند. رجوع به حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین شود. در شرفنامه ٔ منیری گاویش آمده است .
-
گویسه
لغتنامه دهخدا
گویسه . [ گ َ س َ / س ِ ] (اِ) به معنی گویس باشد که ظرف و انای شیر و ماست است . (برهان ). رجوع به گاودوش و گویش و گویشه شود.
-
دوش
لغتنامه دهخدا
دوش . (ماده ٔ مضارع از دوشیدن ) اسم از دوشیدن . رجوع به دوشیدن شود. || و گاه صفت فاعلی از آن ساخته شود و به صورت ترکیب به کار رود: شیردوش ؛ شیردوشنده . || گاه نیز معنی ظرفیت دارد یا اسم آلت می سازد: گاودوش ؛ ظرفی که شیر گاو در آن دوشند. گودوش . گودوش...
-
گویشه
لغتنامه دهخدا
گویشه . [ گ َ ش َ / ش ِ ] (اِ) گودوش . گودوشه . گاودوش . گاودوشه . (فرهنگ نظام ). بمعنی گویش است که ظرف و انای شیر و ماست باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
-
محلب
لغتنامه دهخدا
محلب . [ م ِ ل َ ] (ع اِ) شیردوشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ظرفی باشد که در آن شیر دوشند. (برهان ) (غیاث ). گاودوش . (یادداشت مرحوم دهخدا). گاودوشه . جای شیر. ج ، محالب . (مهذب الاسماء). و رجوع به محلاب شود.
-
گویش
لغتنامه دهخدا
گویش . [ گ َ ] (اِ) گویشه . گویس . گویسه . (برهان ). گودوش . گودوشه . گاودوش .گاودوشه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به معنی گویس است که ظرف و انای دوغ و ماست باشد. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ سروری ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ).
-
دوشه
لغتنامه دهخدا
دوشه . [ ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دوش (ریشه ٔ ماضی دوشیدن ). || (اِ مرکب ) ظرف و خنور که در آن شیر دوشند. دوشنه . و غالباً به صورت مرکب بکار رود چون شیردوشه . گاودوشه . (ازیادداشت مؤلف ). به معنی دوشنه است که ظرف شیر دوشیدن باشد. (برهان ) (از ...
-
شیردوش
لغتنامه دهخدا
شیردوش . (نف مرکب )دوشنده ٔ شیر. آنکه شیر دوشد. (فرهنگ فارسی معین ).- ماشین شیردوش ؛ ماشینی که شیر را از پستان گاو و گوسفند بدوشد. (فرهنگ فارسی معین ).|| (اِ مرکب ) گاودوش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به همین عنوان شود.