کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاودانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاودانی
لغتنامه دهخدا
گاودانی . (اِ مرکب ) آغل گاو. زاغه . محل نگاهداری گاو در سلاخ خانه . گاودان .
-
جستوجو در متن
-
گودانی
لغتنامه دهخدا
گودانی . [ گ َ / گُو ] (اِ مرکب ) گاودانی . جای نگه داشتن گاو. رجوع به گاودانی شود.
-
مباءة
لغتنامه دهخدا
مباءة. [ م َ ءَ ] (ع اِ) (از «ب وء») جای باش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منزل . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). آرامش جا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خانه و منزل باش . (ناظم الاطباء). || خانه ٔ زنبور عسل در کوه . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطب...
-
دانی
لغتنامه دهخدا
دانی . (پسوند) دان . (در تداول عوام ) محل . جا. چون چیزی را از چوب وفلز و شیشه و بلور کنند و قابل حمل و نقل باشد بیشتر با «دان » از آن تعبیر کنند. نمکدان . قنددان . زبیل دان . آشغال دان . خاکروبه دان . و چون از خاک و خشت و سنگ و مانند آن کنند و قابل ...
-
دان
لغتنامه دهخدا
دان . (اِ) در آخر کلمه معنی ظرفیت بخشد. (برهان ). جای هر چیز. در کلمات مرکبه افاده ٔ معنی ظرفیت کند و هرچه بدان مضاف شود افاده کند که ظرف آن چیز بود. جای و مکان و ظرف (در کلمات مرکبه ). ترکیبات ذیل از جمله شواهد آن است که به ترتیب الفباء مرتب داشته ا...