کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاهنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
گاه نامه
لغتنامه دهخدا
گاه نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) تقویم ، و پهلوی آن گاهنامک است .
-
جستوجو در متن
-
گاهنامک
لغتنامه دهخدا
گاهنامک . [ م َ ] (پهلوی ، اِ مرکب ) صورت پهلوی گاهنامه . رجوع به گاهنامه شود. و رجوع به ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن چ 1 تهران صص 81 ببعد و 91، 289، 424 شود.
-
خان بلی
لغتنامه دهخدا
خان بلی . [ ](اِخ ) نام ناحیتی است از آنسوی رودیان به گیلان . (حدود العالم چ سید جلال الدین طهرانی ضمیمه ٔ گاهنامه ).
-
علی اسطرلابی
لغتنامه دهخدا
علی اسطرلابی . [ ع َ ی ِ اُ طُ ] (اِخ ) ابن عیسی اسطرلابی . وی صاحب رساله ای است در عمل اسطرلاب . (از گاهنامه ٔ سال 1310 هَ . ش .).
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن مظفر یوسف بن عمربن رسول ، مکنی به ابوالفتح . متوفی بسال 696 هَ .ق . او را کتابی است در نجوم به نام تبصرة.(از گاهنامه ٔ 1310 ص 91). رجوع به کشف الظنون شود.
-
موسی
لغتنامه دهخدا
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن اسرائیل کوفی (129-222 هَ . ق .) از پزشکان کوفه بود که در خدمت ابواسحاق ابراهیم بن مهدی به سر می برد. در نجوم و فلکیات بیش از طب براعت داشته است و در تاریخ و اشعار نیزقوی بوده و حدود یک قرن زیسته است . (از گاهنامه ).
-
خالهین
لغتنامه دهخدا
خالهین . (اِخ ) نام شهری بوده است در هند و در حدود العالم آمده : خالهین شهری است بزرگ و با نعمت و از وی جامه ٔ مخمل وشاره و داروهای بسیار خیزد. (از حدود العالم چ سیدجلال طهرانی ضمیمه ٔ گاهنامه ٔ سال 1312 هَ . ش . ص 43).
-
خاوجیز
لغتنامه دهخدا
خاوجیز. (اِ) نام نوعی پارچه است و شاید پارچه ای پرزدار باشد. خاوخیز : و از این ناحیت (چینستان ) زر بسیار خیزد و حریر و پرند و خاوجیز چینی و دیبا و غضاره و دارچینی ... (از حدود العالم ضمیمه ٔ گاهنامه ٔ سید جلال الدین طهرانی ).
-
خاوخیر
لغتنامه دهخدا
خاوخیر. (اِ) نام نوعی پارچه است که بصورت خاوجیز نیزضبط شده : از وی (از ساری طبرستان ) جامه ٔ حریر پرنیان و خاوخیر و از وی مازعفران و ماصندل و ماخلوق خیزد که بهمه ٔ جهان ببرند. (از حدود العالم ضمیمه ٔ گاهنامه سیدجلال طهرانی ). رجوع به خاوجیز شود.
-
خایمند
لغتنامه دهخدا
خایمند. [ م َ ] (اِخ ) نام شهرکی بوده است بخراسان . صاحب حدود العام در وصف آن آرد: «خایمند شهرکی است [ بخراسان ] از حدود نیشابور با کشت و برز و از وی کرباس خیزد». (از حدود العالم ضمیمه ٔ گاهنامه ٔ سید جلال الدین طهرانی ).
-
خبروقان
لغتنامه دهخدا
خبروقان . (اِخ ) شهری است بناحیت کرمان با چاههای بسیار که آب از آن خورند و کشت و برز بر آب چاه کنند و نعمتی فراخ و هوایی معتدل دارد (حدود العالم ضمیمه ٔ گاهنامه ٔ سیدجلال الدین طهرانی ).
-
علی باکویی
لغتنامه دهخدا
علی باکویی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم باکویی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به فریدالدین . وی صاحب رصد بود و در سال 541 هَ. ق . زیج علایی را تألیف کرد. این زیج بسیار دقیق است و اوساط کواکب و تعادل در آن صحیح ضبط شده است و از این تألیف معلوم می...
-
کعب العمل
لغتنامه دهخدا
کعب العمل . [ ک َ بُل ْ ع َ م َ ] (اِخ ) محاسب بغدادی از اهل بین النهرین بود که بقول ابن قفطی در علم حساب و فنون آن تخصص داشت و شهرتی تمام پیدا کرد و کعب العمل لقب یافت و به بغداد بسال 593 هَ .ق درگذشت . (از گاهنامه ٔ سید جلال الدین طهرانی ).
-
فرج بیت الذهب
لغتنامه دهخدا
فرج بیت الذهب . [ ف َ ج ُ ب َ تِذْ ذَ هََ] (اِخ ) شهر ملتان را گویند. مسلمانان این شهر را فتح کردند و طلای بسیاری به دست آوردند و توسعاً چنین نام به آن دادند. (از معجم البلدان ). رجوع به گاهنامه ص 44 و جهانگشای نادری چ عبداﷲ انوار ص 456 شود.