کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گانیمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
گانی مد
لغتنامه دهخدا
گانی مد. [ م ِ ] (اِخ ) شاهزاده ٔ ترویای پسر ترُس و کالیروئه پسر زاوش [ زئوس ] بشکل عقابی درآمد و او را درربود و سمت شربتداری خدایان داد.
-
جستوجو در متن
-
غانیمد
لغتنامه دهخدا
غانیمد. [ م ِ ] (اِخ ) رجوع به گانیمد شود.
-
هبه
لغتنامه دهخدا
هبه . [ هَِ ب ِ ] (اِخ ) در اساطیر یونان ربةالنوع جوانی است . وی دختر مشتری و هرا میباشد و متصدی ساقیگری ربةالنوع بوده ، روزی در اثناء انجام وظیفه از عمل خود شرمسار شد و از شغل خود سرباز زد و به محفل خدایان داخل نگشت ، لاجرم مشتری وظیفه ٔ او را به جو...