کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گال
لغتنامه دهخدا
گال . (اِ) قسمی ارزن . گاورس . (برهان ). به هندی کنگی . (آنندراج ) : من و غلام و کنیزک بدان شده قانعکه هر سه روز همی یافتیم یک من گال . مسعودسعد.در آرزوی آنم کز ملک و ضیعتی آرد بریع برزگرم ده قفیز گال . مسعودسعد.مائیم و این چمن تو رو ای مرغ دانه چین ...
-
گال
لغتنامه دهخدا
گال . (اِخ ) فرانسوا ژزف . طبیب آلمانی متولد در تیفنبرون . مبدع مغزشناسی (فرنولژی ). (1758 - 1828 م .).
-
گال
لغتنامه دهخدا
گال . (اِخ ) (قدیس ) شاگرد قدیس کُلُمبان و مؤسس صومعه ای بنام خود در سویس (551 - 646 م .). ذکران وی در 16 اکتبر است .
-
گال
لغتنامه دهخدا
گال . (اِخ ) نام قوم بزرگی است که در ازمنه ٔ قدیمه در کشور فرانسه و جهات نزدیک به آن از اروپا می زیستند و بنام دیگر، اینان را «کلت » یا «چلت » نیز میخواندند و بنظر احتمالی ، کلتها، شعبه ای ازاینان بوده اند. رجوع به کلمات ، کلت ، و گالیا شود.
-
گال
لغتنامه دهخدا
گال . (اِخ ) یکی از مشاهیر حکمای طبیعی است . بنای علم موسوم به «مبحث القحف » را وی گذارد و بسال 1758 م . در قصبه ٔ تیغ نرون از گراندکی باره به دنیا آمده و در سنه ٔ 1828 م . در مونترور واقع در نزدیکی پاریس درگذشته است . وی بسال 1785 م . دیپلم دکتری در...
-
گال
لغتنامه دهخدا
گال . (فرانسوی ، اِ) بیماری جَرَب . گَری .
-
واژههای مشابه
-
گال دادن
لغتنامه دهخدا
گال دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) فریب دادن . بازی دادن : تا جماعت مژده میدادند و گال کای فرج بادت مبارک اتصال .مولوی (از برهان قاطع چ معین ).
-
گال زدن
لغتنامه دهخدا
گال زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) فریاد زدن . آواز برآوردن : جوانی چو گال عراقی زندبه پیری دلم هم وثاقی زند. مولانا ملک قمی (از جهانگیری ).همچو پروانه به گرد تو پر و بال زنم هر سحرگه به سر کوت رسم گال زنم .مولانا ملک قمی (از آنندراج ).
-
گال بازی
لغتنامه دهخدا
گال بازی . (حامص مرکب ) الک دولک .
-
گال بنگ
لغتنامه دهخدا
گال بنگ . [ ب َ ] (اِ مرکب ) گیاهی است که در ایام بهار از میان زراعت گندم و جو روید و غوزه دار و کنگره دار مانند غوزه ٔ لاله و در درون آن چند دانه ٔ گندم نارسیده و خوردن آن مستی آورد. اگر بیشتر خورند مردم رابیشعور کند و دیوانه سازد. (برهان ). و بخاطر...
-
گال وی
لغتنامه دهخدا
گال وی . [ ل ِ وِ ] (اِخ ) عالم سامی شناس فرانسوی که در 1869 م . لباس اعراب بدوی پوشیده داخل عربستان شد و هفتاد سند راجع به زبان سامی به دست آورد. رجوع به ایران باستان ص 49 شود.
-
پرنس د گال
لغتنامه دهخدا
پرنس د گال . [ پْرَ / پ ِ رَ دُ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) جزیره ای در جنوب آسیا در بغاز مالاکا دارای 60 هزار تن سکنه . مرکز آن قصبه ٔ اینانغ است . (قاموس الاعلام ج 2 ص 1502).
-
جستوجو در متن
-
غاله
لغتنامه دهخدا
غاله . [ ل ل ِ ] (اِخ ) (پوآنت دوغاله ) رجوع به گال شود.