کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاز گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاز گرفتن
لغتنامه دهخدا
گاز گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) به دندان گرفتن . گزیدن به دندان که به دریدن نرسد. دندان گرفتن . ضَرس ؛ گزیدن . تضریس ؛ گزیدن به دندان . عض ّ و عضیض ؛ گزیدن یا به زبان گرفتن . اعضاض ؛ گزانیدن . تعضیض ؛ بسیار گزیدن لب از خشم و نیک گزیدن . (منتهی ...
-
واژههای مشابه
-
گاز کربنیک
لغتنامه دهخدا
گاز کربنیک . [ ک َ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) به انیدرید کربنیک (Co2) اطلاق میشود که از ترکیب کربُن با اکسیژن بدست می آید گاز کربنیک بر اثر احتراق زغال ، تخمیر مایعات ، تنفس حیوانات و نباتات و غیره بدست می آید. گاز مزبور گازی است بی رنگ ، بی بو، دارا...
-
گاز کهن
لغتنامه دهخدا
گاز کهن .[ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان ، واقع در 60 هزارگزی شمال باختری راور و 10 هزارگزی شمال راه فرعی کوهبنان به راور، دارای 20 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گاز زدن
لغتنامه دهخدا
گاززدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) دندان زدن . دندان فروکردن . فروبردن دندان . بریدن با دندان جزئی از چیزی را برای خوردن : خیار را گاز زدن ، سیب را گاز زدن .
-
گران گاز
لغتنامه دهخدا
گران گاز. [ گ ِ ] (ص مرکب ) سخت گران فروش . دندان گرد. رجوع به گران فروش شود. || کسی که دندانهای درشت دارد.
-
ماران گاز
لغتنامه دهخدا
ماران گاز. (اِخ ) دهی از دهستان فعله کری است که در بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 660 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
چراغ گاز
لغتنامه دهخدا
چراغ گاز. [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چراغی که به نیروی گاز روشن شود. چراغی که ماده ٔ مشتعل کننده ٔ آن گازهای مختلف از قبیل گاز نفت ، گاز زغال سنگ یا گاز بوتان باشد.
-
جستوجو در متن
-
عضة
لغتنامه دهخدا
عضة. [ ع َض ْ ض َ ] (ع اِ) گزیدگی . (ناظم الاطباء). یک بار گزیدن و گاز گرفتن .
-
دندان گرفتن
لغتنامه دهخدا
دندان گرفتن . [ دَ گ ِرِ ت َ ] (مص مرکب ) دندان کشیدن . برکندن دندان و دورکردن او را. (آنندراج ). رجوع به دندان کشیدن شود.- دندان گرفتن از کسی ؛ کشیدن دندان وی . ریختن دندان او. (از یادداشت مؤلف ). محروم کردن کسی از دندان : از آن ، دندان ز پیران گر...
-
گیرش گاه
لغتنامه دهخدا
گیرش گاه . [ رِ ] (اِ مرکب ) گرفتن جای . مکان گرفتن . || آنجا که گیرد. جایی که عمل اخذ و گرفتن کند چون هریک از دو دهانه ٔ انبر و یا گاز انبر از سوی درون . جانب درونی دهانه ٔ انبر یا گاز که معمولاً آژده است چون رویه ٔ سوهان : و در جمله احتیاط باید کرد...
-
ضغم
لغتنامه دهخدا
ضغم . [ ض َ ] (ع مص ) گزیدن چیزی را به دندان . (منتهی الارب ). به دندان گرفتن . (تاج المصادر) (دهار) (زوزنی ). اندک گزیدن . (منتهی الارب ). گزیدن . (منتخب اللغات ). گزیدن چیزی که به دریدن نرسد. (منتخب اللغات ). گاز گرفتن . || پر کردن دهان را از چیزی ...
-
نهس
لغتنامه دهخدا
نهس . [ ن َ ] (ع مص ) به دندان پیشین گرفتن و گزیدن گوشت راو برکندن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). به دندان پیشین گزیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || گزیدن مار. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از متن اللغة). نهش . (مت...
-
جعمرة
لغتنامه دهخدا
جعمرة. [ ج َ م َ رَ ] (ع مص ) گرد آوردن خر، گوش خود را هنگام گزیدن . منقبض کردن خر اعضاء خود را هنگام حمله و گاز گرفتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).