کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گازرگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گازرگاه
لغتنامه دهخدا
گازرگاه . [ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون ، واقع در 16هزارگزی جنوب باختر فهلیان و شمال رودخانه ٔ کنی . جلگه . گرمسیر، مالاریایی ، دارای 99 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و تریاک است ، شغل اهالی زراعت ....
-
گازرگاه
لغتنامه دهخدا
گازرگاه . [ زُ ] (اِخ ) نام موضعی است در شیراز که شیخ سعدی علیه الرحمه در آنجا آسوده است . (برهان ). حد شیراز قریب به مرقد شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی . (آنندراج ).
-
گازرگاه
لغتنامه دهخدا
گازرگاه . [ زُ / زَ ] (اِ مرکب ) جای رخت شویی . رخت شوی خانه . رجوع به گازرگه شود.
-
گازرگاه
لغتنامه دهخدا
گازرگاه .[ زُ ] (اِخ ) نام مقامی است در هرات که خواجه عبداﷲانصاری در آنجا مدفون است . (برهان ) (آنندراج ). محل دفن خواجه غیاث الدین محمود : و صفاء آن منزل نزاهت زیاده از آن است که بیان بنان پیرامن تفصیل آن تواند گشت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 315، 60...
-
جستوجو در متن
-
گازران
لغتنامه دهخدا
گازران . (اِخ ) رجوع به گازرگاه و قلات گازران شود.
-
گازرگه
لغتنامه دهخدا
گازرگه . [ زُ / زَ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف گازرگاه . جای رخت شویی . رخت شوی خانه : به گازرگهی کاندرو بود سنگ سر جوی را کارگر کرده تنگ . فردوسی .رجوع به گازرگاه شود.
-
رختشوی خانه
لغتنامه دهخدا
رختشوی خانه . [ رَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) رختشورخانه . (یادداشت مؤلف ). گازرگاه . جای شستن جامه ها. رجوع به رختشورخانه شود.
-
رخت شورخانه
لغتنامه دهخدا
رخت شورخانه . [ رَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، جایی که در آن جامه ها را می شویند. گازرخانه . (ناظم الاطباء). گازرگاه و رختشوی خانه .
-
رخت شوری
لغتنامه دهخدا
رخت شوری . [ رَ ] (حامص مرکب ) در تداول عامه ، رختشویی . عمل رختشور. || (اِ مرکب ) محل شستن رخت .گازرگاه . رجوع به رختشور و رختشوی و رختشویی شود.
-
شیوشگان
لغتنامه دهخدا
شیوشگان . [ شی وَ ] (اِخ ) محلی در جانب شرقی کرمان مقابل باغهای زریسف . (یادداشت مؤلف ) : زمینهایی که اکنون به شاهیجان و گازرگاه معروف است از آبی عظیم از منبع کوه شیوشگان در قدیم الزمان مشروب می شد و مرغزار گشته بود. (سمط العلی ).
-
باقلی پزان
لغتنامه دهخدا
باقلی پزان . [ پ َ ] (اِخ ) نام محلتی از آمل . از محلات و امارات آمل یکی گازرگاه (محل رخت شویان ) و کوشک جاوه لی ، قصری که شاه اردشیر آنرا با خاک یکسان کرد (اواخر قرن 13) و هم چنین میدان رودبار باقلی پزان بود. (مازندران و استرآباد رابینو ص 156 بخش ان...
-
ظهیرالدین
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) صوفی جامع بوده است میان علوم ظاهری و باطنی و مولانا زین الدین تایبادی میفرمود که در زیر طاس فلک مثل ظهیرالدین کسی دیگر نمیدانم . مرید شیخ سیف الدین خلوتی است و پانزده سال در خدمت وی بوده است و شیخ سیف الدین در سنه ٔ ...
-
صدرالدین
لغتنامه دهخدا
صدرالدین .[ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) (قاضی ...) محمدبن قاضی قطب الدین عبداﷲ الامامی . وی پس از مرگ پدر مدتی در هرات منصب قضا داشت و بجودت طبع و حدت ذهن متصف بود و احیاناً اشعار دلفریب به نظم درمی آورد. وی در ششم شوال سال 838 هَ . ق . بمرض طاعون درگذشت و ...
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) نوراﷲ خوارزمی . صاحب حبیب السیر گوید: مولانا ضیاءالدین نوراﷲ الخوارزمی ، عالمی نحریر و فاضلی روشن ضمیر بود و سالها در مسجد جامع هرات به پیشنمازی و خطابت قیام می کرد. مشهوراست که قوت عربیت و بلاغت وی بمرتبه ای بود که هر ...