کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیهان
لغتنامه دهخدا
کیهان . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) جهان . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 405). عالم . و در فرهنگ به کاف فارسی گفته . (فرهنگ رشیدی ). به معنی جهان و روزگار و دنیاباشد. و با کاف فارسی هم درست است . (برهان ). به معنی عالم است ، و کیهان خدیو یعنی پادشاه عالم . (انجمن آ...
-
واژههای مشابه
-
کیهان خدای
لغتنامه دهخدا
کیهان خدای . [ ک َ / ک ِ خ ُ ] (اِخ ) خدای کیهان . خدای جهان . خداوند عالم : چو نیکی نمایدْت کیهان خدای تو با هر کسی نیز نیکی نمای . فردوسی .چنین پنج هفته خروشان به پای همی بود در پیش کیهان خدای .فردوسی .
-
کیهان خدیو
لغتنامه دهخدا
کیهان خدیو. [ ک َ / ک ِ خ ِ / خ َ وْ ] (اِخ )به معنی بزرگ و صاحب و یگانه و پادشاه عالم و دنیا، چه کیهان به معنی دنیا و جهان و عالم ، و خدیو به معنی پادشاه و صاحب و یگانه باشد، و این لفظ را به جز باری تعالی بر کسی دیگر اطلاق نکنند بر خلاف خدایگان . (ب...
-
کیهان دیده
لغتنامه دهخدا
کیهان دیده . [ ک َ / ک ِ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) رجوع به گیهان دیده شود.
-
زایجه ٔ کیهان
لغتنامه دهخدا
زایجه ٔکیهان . [ ج َ / ج ِ ی ِ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) زایجه ٔ عالم در بوندهشن به اسم زایجه ٔ کیهان است . و در کتب عربی به اصطلاح طالع العالم ذکر شده . (گاه شماری در ایران قدیم تألیف تقی زاده ص 326). ورجوع به زایجه ، زایجه ٔ عالم و زایرج...
-
جستوجو در متن
-
کهان
لغتنامه دهخدا
کهان . [ ک َ ] (اِ) به معنی جهان باشد، و آن را کیهان نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). مخفف کیهان یعنی جهان . (فرهنگ رشیدی ). بر وزن و معنی جهان است که عالم و دنیا و روزگار باشد، و مخفف کیهان هم هست که آن نیز به معنی جهان است . (برهان ) (آنندراج ). جهان...
-
جهان شناسی
لغتنامه دهخدا
جهان شناسی . [ ج َ ش ِ ] (حامص مرکب ) کیهان شناخت .
-
اینانلو
لغتنامه دهخدا
اینانلو. (اِخ ) رجوع به اینالو و جغرافیای سیاسی کیهان شود.
-
زایرجه ٔ عالم
لغتنامه دهخدا
زایرجه ٔ عالم . [ ی ِ ج َ / ج ِ ی ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زایجه ٔ کیهان . زایجه ٔ عالم . رجوع به زایجه و زایجه ٔ کیهان شود.
-
عثمانوند
لغتنامه دهخدا
عثمانوند. [ ع ُ مان ْ وَ ] (اِخ ) یکی از ایل های کرد ایران . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 60).
-
کلاوند
لغتنامه دهخدا
کلاوند. [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ را کی هفت لنگ . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
گائیوند
لغتنامه دهخدا
گائیوند. [ وَ ] (اِخ ) تیره ای از آسترکی هفت لنگ . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
-
کرگا
لغتنامه دهخدا
کرگا. [ ] (اِخ ) تیره ای از ایل کلهر. (جغرافیایی سیاسی کیهان ص 61).