کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیمیاوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اسکلیزینگ
لغتنامه دهخدا
اسکلیزینگ . [ اِ ل ُ ] (اِخ ) ژان ژاک . کیمیاوی و عالم فلاحت فرانسوی ، مولد مارسی 1824 م . و وفات 1919. || پسر وی تئوفیل ، مولد پاریس . کیمیاوی و عالم فلاحت . وی هم ّ خود را در علم الحیاة نباتی مصروف کرد. (1856-1930 م .).
-
استاس
لغتنامه دهخدا
استاس . [ اِ ] (اِخ ) ژان سروه . کیمیاوی بلژیکی ، مولد لووَن . وی را با دوما درباره ٔ گاز کربنیک و اوزان آتمی تحقیقات و تتبعاتیست . (1813 - 1891 م .).
-
پلتیه
لغتنامه دهخدا
پلتیه . [ پ ِل ْ ل ِ ی ِ ] (اِخ ) پیر. کیمیاوی فرانسوی . متولد در پاریس ، یکی از مشوقین تداول گنه گنه (1788 - 1842م .).
-
ابن ذهبی
لغتنامه دهخدا
ابن ذهبی . [ اِ ن ُ ذَ هََ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن محمد ذهبی اَزدی . فیلسوف و کیمیاوی و طبیب اندلسی . وفات او در 456 هَ .ق . به بلنسیه . و او را کتابی است راجع بمغذی نبودن آب .
-
مالقه
لغتنامه دهخدا
مالقه . [ ل َ ق َ ] (اِخ ) شهری است در اندلس بر کران دریای روم نهاده است و از وی پوست سوسمار خیزد که بر قبضه ٔ شمشیر کنند سخت بسیار. (حدود العالم ). شهری است دراندلس در ساحل بحرالروم و از وی پوست ، انجیر و زیتون بسیار خیزد. (از نخبةالدهر دمشقی ص 244)...
-
پاستر
لغتنامه دهخدا
پاستر. [ ت ُ ] (اِخ ) لوئی . عالم کیمیاوی بزرگ فرانسه . مولد وی به دُل بسال 1822م ./ 1237 هَ . ق . وفات در سنه ٔ 1895م .1312/ هَ . ق . وی پس از ختم تحصیلات خویش در پاریس به معلمی کلژ دوبزانسون منتخب شد (1840) و سه سال بعد به دارالمعلمین عالی راه یافت...
-
طب
لغتنامه دهخدا
طب . [ طِب ب ] (ع اِ) شهوت . خواهانی تن . || شأن . حال مرد. دَهر. خُوی . عادت . یقال : ماذاک بطبی ؛ ای بدهری و عادتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سحر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جادوئی . (منتهی الارب ). || (مص ) علاج کردن . دارو کردن . علاج جسم و...
-
صابئین
لغتنامه دهخدا
صابئین . [ ب ِ ] (اِخ ) صابئه . نامی که به دو فرقه ٔ کاملاً مشخص اطلاق میشود: 1 - ماندائی ها یا صبه ، فرقه ٔ یهودی و مسیحی بین النهرین (مسیحیان پیرو یحیی معمد). 2 - صابئین حران ، فرقه ٔ مشرک که مدتها در دوره ٔ اسلام وجود داشتند. صابئین که در قرآن ذکر...
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حیان . قفطی آرد: جابربن حیان الصوفی الکوفی از متقدمین در علوم طبیعی است و بخصوص در علم کیمیا ماهر بودو تألیفات بسیار و مصنفات مشهوری در آن علم دارد معذلک بر بسیاری از علوم فلسفی مطلع بوده است و از پیروان علم معروف به علم باط...