کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیف و کم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیف و کم
لغتنامه دهخدا
کیف و کم . [ ک َ / ک ِ وَ / ک َ / ک ِ ف ُک َم م / ک َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) چگونه و چند، و به اصطلاح کیف عبارت از عرضی که قبول قسمت بالذات نکند، چنانکه سواد و بیاض ، و کم عرضی است که قبول قسمت بالذات کند، چنانکه خط و سطح و جسم ، و برای تفهیم عام ...
-
واژههای مشابه
-
کیف بردن
لغتنامه دهخدا
کیف بردن . [ ک َ / ک ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، لذت بردن : باید از زندگی کیف برد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کیف دادن
لغتنامه دهخدا
کیف دادن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سکرگونه ای بخشیدن . نوعی تخدیر لذیذ ایجاد کردن : این حب به بچه کیف می دهد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیف شود. || لذت دادن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || به بچه کیف (حبی که تریاک یا عصاره ٔ کو...
-
کیف چه
لغتنامه دهخدا
کیف چه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) کیف خرد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیف شود.
-
حصن کیف
لغتنامه دهخدا
حصن کیف . [ ح ِ ن ِ ک َ ] (اِخ ) حصن کیفا. رجوع به این کلمه شود.
-
سر کیف بودن
لغتنامه دهخدا
سر کیف بودن . [ س َ رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) شاد بودن . خوشحال بودن . سرحال بودن .
-
جستوجو در متن
-
ضربان
لغتنامه دهخدا
ضربان . [ ض َ رَ ] (ع مص ، اِمص ) تپش . جنبش سخت شریان . تپیدن . زدن . (آنندراج ) : دستور طبیب است که بشناسد شریان چون باضربان باشد و چون بی ضربانست چون با ضربانست کند قوت او کم ور کم نکند بیم خناق وخفقانست . منوچهری .|| درد ریش . (مهذب الاسماء). تیر...
-
چند و چون
لغتنامه دهخدا
چند و چون . [ چ َ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کم و کیف .- بی چند و چون ؛ بی گفتگو.- گذشته از چند و چون ؛ مافوق کم و کیف :ز هر چیز گنجی به پیش اندرون شمارش گذر کرده از چند و چون .فردوسی .
-
حرکت در کم
لغتنامه دهخدا
حرکت در کم . [ ح َ رَ ک َ دَ ک َم م ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از چهار نوع حرکت در عرض . در برابر حرکت در کیف و اَین و وضع. رجوع به کَم ّ شود. حرکت در کم بر چار گونه است :نمو، ذبول ، تخلخل ، تکاثف . رجوع به این کلمات شود.
-
کم
لغتنامه دهخدا
کم . [ ک َم م / ک َ ] (ع اِ) کمیت . (ناظم الاطباء). چندی . مقابل کیف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چندی . مقدار. (فرهنگ فارسی معین ).- کم و کیف ؛ چگونگی . (ناظم الاطباء). چند و چون ؛ از کم و کیف امری آگاه شدن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در...
-
حرکت در وضع
لغتنامه دهخدا
حرکت در وضع. [ ح َ رَ ک َ دَ وَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) یکی از چهار نوع حرکت در عرض . مقابل حرکت در کم و کیف و اَین . رجوع به وضع و حرکت وضعی شود.
-
حرکت در این
لغتنامه دهخدا
حرکت در این . [ ح َ رَ ک َ دَ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از چهار نوع حرکت در عرض . مقابل حرکت در کم و کیف و وضع. حرکت در مکان . جابجا شدن .
-
امیر طلایه
لغتنامه دهخدا
امیر طلایه . [ اَ رِ طَ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرمانده طلایه . (فرهنگ فارسی معین ). فرمانده واحدی از سپاه که در پیش عمده ٔ قوی ̍ می فرستند تا از چگونگی موضع دشمن و کم و کیف آن آگاه شود. رجوع به طلایه شود.