کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیستار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیستار
لغتنامه دهخدا
کیستار. (اِ) عذاب و عقوبت و شکنجه . || پیچ و لولا. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
جستوجو در متن
-
شکنجیدن
لغتنامه دهخدا
شکنجیدن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص ) در کیستار نهادن و در قید نهادن . || به تعذیب درآوردن . در رنج نهادن . (ناظم الاطباء) : رخسار ترا ناخن این چرخ شکنجیدتو چند لب و زلفک بت روی شکنجی . ناصرخسرو.- برشکنجیدن ؛ رنج دادن : ز آز و فزونی برنجی همی روان را چرا ب...
-
شکنجه کردن
لغتنامه دهخدا
شکنجه کردن . [ ش ِ ک َ ج َ / ج ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سیاست کردن . تعذیب کردن . عقوبت کردن با کیستار. (ناظم الاطباء). باهکیدن . عقاب . تعذیب . (یادداشت مؤلف ). رنجانیدن و تنگ نمودن کسی را. (غیاث ) (آنندراج ) : عزمش همی شکنجه کند کعب کوه راتا گنج زرفش...
-
باهک
لغتنامه دهخدا
باهک . [ هََ ] (اِ)شکنجه . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع). سیاست . آزار. (ناظم الاطباء). اذیت . (فرهنگ ضیاء). شکنجه کردن . زدن . (فرهنگ اسدی ). || کیستار. (ناظم الاطباء). || در بیت ذیل از ابوشعیب به معنی ببک و ببه و نی ...
-
شکنجه
لغتنامه دهخدا
شکنجه . [ ش ِ ک َ ج َ / ج ِ ] (اِ) آزار. ایذاء. رنج . هروانه . عقوبت . تعذیب . سیاست . کیستار. (ناظم الاطباء). عذاب . (غیاث ) (منتهی الارب ). در اصل شکستن و پیچیدن و عذاب دادن دزد و گنهکار بوده است . (انجمن آرا). رجز. رجس . عقاب . عقوبت . نقمت . اشکن...
-
شکنج
لغتنامه دهخدا
شکنج . [ ش ِ ک َ ] (اِ) شکن . تاب . پیچ . (آنندراج ) (انجمن آرا). تاب . پیچ . (غیاث ). تاب بود. (فرهنگ خطی ). شکن باشد. (فرهنگ اوبهی ). مطلق چین . شکن . پیچ . تاب . کلچ . ماز. (یادداشت مؤلف ) : چو سیل از شکنج و چو آتش زجوش چو ابر ازدرخش و چو مستان ز...