کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیست
لغتنامه دهخدا
کیست . (جمله ٔ استفهامی ) کلمه ٔ استفهام است مرکب از که و است که از حروف روابط است ، و این در ذوی العقول و غیرذوی العقول مستعمل است ، برخلاف «چیست » که در غیرذوی العقول مستعمل می شود. (از آنندراج ). که است ؟ چه کس است ؟ (فرهنگ فارسی معین ). صورتی یا ...
-
کیست
لغتنامه دهخدا
کیست . (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) کیسه . (فرهنگ فارسی معین ). نوعی تومور (غده ) که محتوی مایع یا نیم مایع باشد. (از لاروس ). رجوع به معنی آخر کیسه شود.
-
واژههای همآوا
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (اِخ ) نام دختر ابی بکر نقیع. وی تابعیه است . (از منتهی الارب ).
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (اِخ ) نام دختر ابی کثیره . وی تابعیه است . (از منتهی الارب ).
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (اِخ ) نام دختر حارث ، زن مسیلمه ٔ کذاب که بعد او، وی به اسلام مشرف شد. (منتهی الارب ).
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (ع ص ) مؤنث کیّس . (ناظم الاطباء). مؤنث کیّس : امراءة کیسة؛ زنی دارای حسن ادب . (از اقرب الموارد). رجوع به کیّس شود.
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ی َ س َ ] (ع اِ) ج ِ کیس [ کی ] . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کیس [ کی ] شود.
-
جستوجو در متن
-
کست
لغتنامه دهخدا
کست . [ ک ِ ] (جمله ٔ استفهامی ) مخفف که است . (ناظم الاطباء). کیست . رجوع به که و کیست شود.
-
گران دخل
لغتنامه دهخدا
گران دخل . [ گ ِ دَ ] (ص مرکب ) پردرآمد. دارنده . پربهره : کیست که از بخشش تو نیست گران دخل کیست که از منت تو نیست گرانبار.فرخی .
-
روسپی زن
لغتنامه دهخدا
روسپی زن . [ زَ ] (ص مرکب ) مردی که زن او روسپی باشد : کس نداند روسپی زن کیست آن وآنکه داند نبودش بر خود گمان . مولوی .کس چه داند که روسپی زن کیست در دل کیست شرم و حمیت و چم . خطیری .روسپی را محتسب داند زدن شادباش ای روسپی زن محتسب . ؟و رجوع به زن رو...
-
عظیم الفعال
لغتنامه دهخدا
عظیم الفعال . [ ع َ مُل ْ ف ِ ] (ع ص مرکب ) بزرگ کردار : داد ببین تا کجاست ، فضل ببین تا کراست کیست عظیم الفعال ، کیست کریم الشیم .منوچهری .
-
طهم
لغتنامه دهخدا
طهم . [ طَ / طُ ] (ع اِ) ماادری ای الطهم هو؛ یعنی نمیدانم که کیست آن . (منتهی الارب ).
-
هویدیک
لغتنامه دهخدا
هویدیک . [ هَُ وَ ] (اِخ ) هویدک . (انجمن آرا) : او کیست که با روان تاریک باشد بمثابت هویدیک .خاقانی (از انجمن آرا).