کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیز
لغتنامه دهخدا
کیز. (اِ) نمد را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی نمد باشد و آن را از پشم مالند، و به عربی لبد گویند. (برهان ). به معنی نمد است که از پشم مالند... (انجمن آرا) (آنندراج ) : کیز نمد باشد و مصحف او کیرکیر به کون تو باد و خفته تو بر کیز.سوزنی (از یادداش...
-
کیز
لغتنامه دهخدا
کیز. (اِخ ) شهری است از حدود مکران به ناحیت سند، و از وی پانید خیزد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 125). نام مشهورترین شهر مکران ، و آن را کیج نیز گویند. (تاج العروس ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بعضی کیج نیز گویند. از مشهورترین شهرهای مکران و محل ا...
-
جستوجو در متن
-
کیچ
لغتنامه دهخدا
کیچ . (اِخ ) نام ولایتی است نزدیک سیستان . (برهان ) (از آنندراج ). نام ولایتی در بلوچستان نزدیک مکران . (ناظم الاطباء). رجوع به کیج و کیز شود.
-
کیزون
لغتنامه دهخدا
کیزون . [ کیزْ وَ ] (اِ) پسته ٔ وحشی . فستق بری . بَن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به بَن شود.
-
کیج
لغتنامه دهخدا
کیج . (اِخ ) مستقر پادشاه مکران است . (از حدود العالم ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام اشهر مدن مکران ، و آن را کیز نیز گویند. (تاج العروس ، از یادداشت ایضاً). نام شهری و ناحیه ای است در بلوچستان ، و هم اکنون به همین نام معروف است و نزد جغرافی نو...
-
ساکیز
لغتنامه دهخدا
ساکیز. (اِ) نمد را گویند مطلقاً خواه نمد تکیه باشد و خواه غیرنمد تکیه . (برهان ) (آنندراج ). نمد باشد و آن را سیاکیز نامند. (جهانگیری ) (شعوری ). نمد باشد و چون کیز بمعنی نمد آمده شاید که ساکیز نوعی از نمد باشد. (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). لِبد....
-
علی کیزوانی
لغتنامه دهخدا
علی کیزوانی . [ ع َ ی ِ کیزْ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد کیزوانی حموی شاذلی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حموی شود.
-
کج
لغتنامه دهخدا
کج . [ ک َ ](اِخ ) نام شهری به مکران که بنا به نوشته ٔ لسترنج با اندک مسافتی در خاور قصر قند بوده و جغرافیانویسان اسلامی بصورت کیج و کیز هم آورده اند. (از جغرافیای تاریخی لسترنج ص 353). شاید محرف کفج باشد که صورتی از کوچ (معرب آن قفص ) است و بهر حال ...
-
پانیذ
لغتنامه دهخدا
پانیذ. (اِ) پانید. شکرقلم . نوعی ازحلوا. و فانیذ معرب آن است . (برهان ). رجوع به بانیذشود. فانیذ : و [ اندر سلابور هندوستان ] شکر و انگبین و پانیذ و جوز هندی ... سخت بسیار است . (حدود العالم ). و از این ناحیت [ سند ] پوست و چرم و ابانکها سرخ و نعلین ...
-
دامنه
لغتنامه دهخدا
دامنه . [ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 16هزارگزی خاور داران و متصل به شوسه ٔ اصفهان به کوهرنگ و داران . دامنه و سردسیر و دارای 1986 سکنه است . آب آن ازرودخانه است و محصول آن غلات و حبوبات و کتیرا. شغل مردم...
-
کپچ
لغتنامه دهخدا
کپچ . [ ک ُ ] (اِخ ) اصل آن کوچ یا کُفچ که عربان قُفص خوانند و از طوایف بلوچ بوده اند و در یکی از کتیبه های میخی لفظ آکوپاچیه دیده شده است بمعنی کوه نشین و محتمل است همین طایفه ٔ قفص باشد. (سبک شناسی ج 1 ص 67). در تاریخ بیهقی (چ فیاض ص 244) این کلمه ...
-
مکران
لغتنامه دهخدا
مکران . [ م ُ / م َ ] (اِخ ) نام شهری است در ایران و نام ولایت آن شهر هم هست ... و به فتح اول هم گفته اند. (برهان ) (آنندراج ). نام ولایتی از اقلیم دوم در میانه ٔ کرمان و سیستان منسوب به مکران بن هیتال ، و کیج دارالملک آن بوده و آن را کینهج نیز گویند...