کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کید آور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اصحاب کید
لغتنامه دهخدا
اصحاب کید. [ اَ ب ِ ک َ ] (اِخ ) که آنان را اهل عقبه نیز میخواندند، بروایتی 13 تن و بقولی 14 تن و بگفته ای 15 تن بودند، ولی قولی که بیشتر مورد قبول است اینست که 12 تن بودند، و ابن قتیبه نامهای آنان را بدینسان آورده است : عبداﷲبن ابی بن سلول ، سعدبن ا...
-
واژههای همآوا
-
کیدآور
لغتنامه دهخدا
کیدآور. [ ک َ / ک ِ وَ ] (نف مرکب ) مکار. حیله گر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
موهن
لغتنامه دهخدا
موهن . [ هَِ ] (ع ص ) کسی و یا چیزی که سست و ضعیف و ناتوان می کند. (ناظم الاطباء). سست کننده . (از منتهی الارب ) : ذلکم و أن ّاﷲ موهن کید الکافرین . (قرآن 18/8)؛ این است شما رابه درستی که خدا سست کننده ٔ مکر کافران است . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص ...
-
ماندن
لغتنامه دهخدا
ماندن . [ دَ ] (مص ) توقف کردن . (ناظم الاطباء). توقف کردن . درنگ کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ایرانی باستان ، من . پهلوی ، ماندن . پارسی باستان و اوستا، من (انتظار کشیدن ). پهلوی ، مانیشتن ، مانیشن . پازند، ماندن . ارمنی ، منام (ماندن ، انتظا...
-
شکستن
لغتنامه دهخدا
شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکستن . تفتیت . وطس . هدّ. فض ّ. وقم . اسم مصدر از آن شکنش است که مرخم آن شکن مستعمل است . (ی...