کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیخان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیخان
لغتنامه دهخدا
کیخان . (ع اِ) ج ِ کوخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کازه از نی و کلک و مانند آن بی روزن . (آنندراج ). رجوع به کوخ شود.
-
جستوجو در متن
-
کاخ
لغتنامه دهخدا
کاخ . (ع اِ) کازه ای از نی و کلک و مانند آن بی روزن . ج ، کیخان و اکواخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).(الکوخ و الکاخ بیت ٌ مسنم ٌ) ای له سنام و هو فارسی و الکرخ ایضاً بیت (من قصب بلا کوة). (تاج العروس ).
-
کیخم
لغتنامه دهخدا
کیخم . [ ک َ خ َ ] (ع ص ) صفتی است که بدان مَلِک و سلطان را ستایند، گویند: ملک کیخم ؛ ای عظیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عظیم ،و فارسی آن کی خان است و بدان مُلک و سلطان را وصف کنند و گویند: مُلک کیخم و سلطان کیخم . (از اقرب الموارد). معرب کیخان است...
-
کوخ
لغتنامه دهخدا
کوخ .(معرب ، اِ) کازه ای از نی و کلک و مانند آن بی روزن ، کاخ مثله . ج ، اکواخ ، کوخان ، کیخان ، کِوَخة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کوخ و کاخ ؛ خانه ای که از نی برآورده باشند بی روزن و هر دو کلمه دخیل است . (از اقرب الموارد): مُحَرَّد؛ الکوخ فارس...