کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیایی
لغتنامه دهخدا
کیایی . (حامص ) پادشاهی . (فرهنگ فارسی معین ) : کارش آن بود کآن کیایی یافت از چنان پیشه پادشایی یافت . نظامی (هفت پیکر ص 104).شام دیلم گله که چاکر توست مشکبو از کیایی در توست . نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 29). || حکومت . ولایت (مطلقاً). || بزرگی . سروری...
-
واژههای مشابه
-
کار و کیایی
لغتنامه دهخدا
کار و کیایی . [ رُ ](حامص مرکب ) کارکیایی . پادشاهی . امیری : طاقت آن کار و کیایی نداشت کز غم کار تو رهایی نداشت . نظامی .چو وقت آن نماند پادشایی بکاری نامد آن کار و کیایی . نظامی .ملک بدین کار و کیایی تراست سینه کن این سینه گشایی تراست .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
کار و کیائی
لغتنامه دهخدا
کار و کیائی . [ رُ ] (حامص مرکب ) رجوع به کار و کیایی شود.
-
هادی
لغتنامه دهخدا
هادی . (اِخ ) کیایی علوی در گیلان دعوی امامت کرد و در بیست و سیم رجب سنه ٔ تسعین و اربعمائه ٔ به دست ابراهیم بن محمد مقتول شد. (تاریخ حبیب السیر چ تهران ص 169).
-
کارکیایی
لغتنامه دهخدا
کارکیایی . [ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) عمل و شغل مهتری . سروری و سلطنت : سر فروبردیم تا بر سروران سرور شویم چاکری کردیم تا کار کیایی یافتیم .سنائی .
-
گله
لغتنامه دهخدا
گله . [ گ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) کردی گول (زلف زنان ، دسته موی )، زازا گیله . (حاشیه ٔ برهان تصحیح دکتر معین ). زلف معشوق . (برهان ) . زلف و موی مجعد. (آنندراج ) : گله گیلی کشان به دامانش سرو را لوح در دبستانش . نظامی (هفت پیکر ص 337).زهر سو دیلمی کردن ب...
-
ده کیا
لغتنامه دهخدا
ده کیا. [ دِه ْ ] (اِ مرکب ) رئیس ده و مقدم ده . (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). به معنی دهخداست . (فرهنگ جهانگیری ). مقدم ده . (از شرفنامه ٔ منیری ). کدخدا. دهبان . (یادداشت مؤلف ) : اندر همه ده جوی نه ما راما لاف زنان که ده کیاییم . سنایی .خواه...
-
سینه کردن
لغتنامه دهخدا
سینه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفاخر کردن . فخر نمودن . (برهان ). کنایه از تفاخر کردن . (آنندراج ) : چو ز پهلوی غمت دل نخورد جز جگری تو مکن سینه که چون من نبود دلداری . رفیعالدین لنبانی .سینه مکن به بستن دل زآن قبل که تودل بسته ای نه ملک...
-
درر
لغتنامه دهخدا
درر. [ دُ رَ ] (ع اِ) ج ِ دُرّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مرواریدهای بزرگ . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به دُرّ و دُرّة شود : جایی که درر باید جائی که غرر بایدمعلوم غررداری مفهوم درر داری . فرخی .یا مگر زین نم پیوسته زمین گوهرزادهمچو زاید صدف از ...
-
دیلم
لغتنامه دهخدا
دیلم . [ دَل َ ] (اِخ ) نام قومی از اعاجم از بلاد شرق و بعضی گویند که از ترک باشند. (ازتاج العروس ). طایفه ای معروف . (غیاث اللغات ). گروهی است . (منتهی الارب ). نام طایفه ای از مردم و بعضی گویند که از نسل «ضبةبن اد» هستند و یکی از شاهان عجم آنان را ...
-
کدخدایی
لغتنامه دهخدا
کدخدایی . [ ک َ خ ُ ] (حامص مرکب ) کدخدائی . صاحب چیزی .چیزداری . تمکن . تملک : آنچه رسم است که اولیاء عهد را دهند از غلام و تجمل و آلت و کدخدایی ما را [ مسعود را ] فرمود [ محمود ] . (تاریخ بیهقی ).کدخداییم را ز دست گشاددست بر مال و ملک بنده نهاد. نظ...
-
کیا
لغتنامه دهخدا
کیا. (ص ، اِ) به معنی کی است که پادشاه بزرگ جبار باشد. (برهان ). به معنی پادشاه بزرگ . (آنندراج ). کی و پادشاه بزرگ . (ناظم الاطباء). پادشاه . (فرهنگ فارسی معین ) : ازکیا درگیر کز زر یافت تاج تا شبانی کز گیا دارد کلاه . خاقانی . || مجازاً به معنی عمو...
-
گرگان
لغتنامه دهخدا
گرگان . [ گ ُ ] (اِخ ) پهلوی آن ورکان = هیرکانیا . رک : مارکوارت . شهرستانها ص 12 ح 17: اونوالا 92. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام شهری است در دارالملک استرآباد، معرب آن جرجان است . (برهان ). گرگان به اطلاق عام شامل ایالت استراباد است که از شمال ب...