کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیاست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیاست
لغتنامه دهخدا
کیاست . [ س َ ] (ع اِمص ) زیرکی و تیزفهمی و هوشیاری . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). زیرکی ، و کسانی که به کاف فارسی خوانند محض غلط است چرا که لفظاً عربی است و در عربی کاف فارسی نمی آید. (غیاث ) (آنندراج ) : چه حال خرد و کفایت و کیاست تو معلوم ا...
-
واژههای مشابه
-
کامل کیاست
لغتنامه دهخدا
کامل کیاست . [ م ِ س َ ] (ص مرکب ) داهی . زیرک . نکته سنج . موقعشناس : ملوک وافرفراست و سلاطین کامل کیاست . رجوع به ص 322 حبیب السیر جزو 4 از ج 3 شود.
-
واژههای همآوا
-
کیاسة
لغتنامه دهخدا
کیاسة. [ س َ ] (ع مص ) زیرک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). زیرک و فطن گردیدن . (ناظم الاطباء). زیرک و تیزفهم و ساکن گردیدن . (از اقرب الموارد). رجوع به کیاست شود. || (اِمص ) خلاف حمق . (منتهی الارب ). ضد حمق . (اقرب الموارد). رجوع به کَیْ...
-
جستوجو در متن
-
باکیاست
لغتنامه دهخدا
باکیاست .[ س َ ] (ص مرکب ) (از: با + کیاست ) زیرک . ظریف . ظریفه . کَیِّس . عاقل . فهیم . لبیب . و رجوع به کیاست شود.
-
خل
لغتنامه دهخدا
خل . [ خ ُ ] (ص ) کم عقل . بی کیاست .
-
هوشیارانه
لغتنامه دهخدا
هوشیارانه . [ هوش ْ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) همچون هوشیار. از روی کیاست و دانائی و هوشمندی .
-
ناهوشیارانه
لغتنامه دهخدا
ناهوشیارانه . [ هوش ْ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) نه از روی هوشیاری و کیاست . ابلهانه . بیخردانه .
-
اگا
لغتنامه دهخدا
اگا. [ اُ ] (ترکی ، اِ) مرد بزرگ در عقل و کیاست . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بزاعت
لغتنامه دهخدا
بزاعت .[ ب َ ع َ ] (ع اِمص ) ظرافت . ملاحت . کیاست . ذکاء قلب . (یادداشت بخط دهخدا). بزاعة. و رجوع به بزاعة شود.
-
خل بازی
لغتنامه دهخدا
خل بازی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل ناشی از بی عقلی . عمل از روی عدم کیاست و عقل . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
زکاوت
لغتنامه دهخدا
زکاوت . [ زَ / زِ وَ ](از ع ، اِمص ) دیانت . راستی . پارسائی . پاکی . عصمت . خلوص . صفا. حقیقت . || کیاست . ادراک . عقل . فراست . || عجله در کار و خدمت . (ناظم الاطباء). این کلمه در کتابهای معتبر لغت دیده نشده است .
-
شفن
لغتنامه دهخدا
شفن . [ ش َ / ش َ ف ِ ] (ع ص ) زیرک و دانا و باهوش و دارای کیاست . (ناظم الاطباء). زیرک و دانا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مرد زیرک . (مهذب الاسماء).