کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ککچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ککچه
لغتنامه دهخدا
ککچه . [ ک َ چ َ ] (اِ) پنبه دانه را گویند و به عربی حب القطن خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).
-
جستوجو در متن
-
ککجه
لغتنامه دهخدا
ککجه . [ ک َ ج َ ] (اِ) رجوع به ککچه شود.
-
خیشفوج
لغتنامه دهخدا
خیشفوج . [ خ َ ش َ ] (ع اِ) پنبه دانه . حب القطن . ککچه . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف ). خیسفوج .
-
پنبه دانه
لغتنامه دهخدا
پنبه دانه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) تخم پنبه . بزر پنبه . بذر پنبه . ککچه . فُرزع . خیسفوج . (منتهی الارب ). حب القطن . حب ّ قُطن : ماهها باید که تا یک پنبه دانه زآب و خاک شاهدی را حلّه گردد یا شهیدی را کفن . سنائی .تجرید؛ پنبه بیرون...
-
حب القطن
لغتنامه دهخدا
حب القطن . [ ح َب ْ بُل ْ ق ُ ] (ع اِ مرکب ) خیشفوج . ککچه . پنبه دانه . (مهذب الاسماء).گرم و تر است در اول ضیق النفس و سرفه را نفع دهد و طبع را نرم دارد شربتی از او هفت درم است . و صاحب اختیارات گوید: خیشفوج است بپارسی پنبه دانه گویند. بهترین وی بزر...
-
بدخشان
لغتنامه دهخدا
بدخشان . [ ب َ دَ ] (اِخ ) شهری است [ از حدود خراسان ] بسیارنعمت و جای بازرگانان و اندر وی معدن سیم است و زر و بیجاده و لاجورد و از تبت مشک بدانجا برند. (حدود العالم ). گوسفند در آن ناحیت باشد که بر او سوار شوند از غایت بزرگی و قوت . (از فرهنگ سروری ...
-
دوانیدن
لغتنامه دهخدا
دوانیدن . [ دَ دَ ] (مص ) دواندن . کسی یا جانوری را به دویدن واداشتن . اسب را به تاخت درآوردن . با عجله بردن . تاختن . بسرعت راندن . به حال دو بردن . (یادداشت مؤلف ). اعداء. ایساج . (تاج المصادربیهقی ): رکض ؛ دوانیدن ستور. (ترجمان القرآن ). تراکض ؛ ...