کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کژکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کژکی
لغتنامه دهخدا
کژکی . [ ک َ ] (اِ) درمی بوده است چون توتکی و فنجی . (از فرهنگ اسدی ذیل توتکی ). در عهد قاجاریه وقتی قرانهای زنجیره دار (امین السلطانی ) زدند قرانهای کهنه را کشکی میگفتند و آن البته صورتی از همین کژکی بود. (یادداشت مؤلف ).
-
کژکی
لغتنامه دهخدا
کژکی . [ ک َ ژَ ] (ص نسبی ، ق ) منسوب به کژک مصغر کژ. کجکی . رجوع به کجکی شود.
-
جستوجو در متن
-
کشکی
لغتنامه دهخدا
کشکی . [ ک َ ] (ص نسبی ) کژکی . رجوع به کژکی شود.- قران کشکی ؛ قران کژکی ، قرانی است به وزن یک مثقال از نقره معادل پنج عباسی یا بیست شاهی و این قران چند پشت ناخن است مقابل قران چرخی و یا امین السلطانی که نیز یک مثقال است لیکن قران کشکی مدور هندسی نی...
-
فنجی
لغتنامه دهخدا
فنجی . [ ف َ ] (اِ) پنجی . پنج روزی . (یادداشت مؤلف ). خمسه ٔ مسترقه . اندرگاهان . فنجه ٔ دزدیده . (یادداشت مؤلف ). || درمی بوده است چون توتکی و کژکی . (یادداشت مؤلف از نسخه ٔ اسدی ).
-
توتکی
لغتنامه دهخدا
توتکی . [ تو ت َ ] (اِ) درمی بوده است از پیش چون کژکی و فنجی .(لغت فرس اسدی چ اقبال ص 527). یک قسم درمی که در قدیم رایج بوده و توبکی نیز گویند. (ناظم الاطباء). قسمی زر مسکوک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : به ابر رحمت ماند همیشه کف ّامیرچگونه ابرکجا تو...
-
بشکل
لغتنامه دهخدا
بشکل . [ ب ِ ک َ ] (اِ) بشکله . بسکله . پشکله . بشکنه . کجک کلید را گویند، یعنی چوب کجکی که کلیدان را بدان گشایند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کژک کلیدان باشد یعنی آن چوبکها که در سوراخهای کلیدان رفته و به آن دربسته شود. ...
-
کرخه
لغتنامه دهخدا
کرخه . [ ک َ خ َ ] (اِخ ) آن را نهرالسوس خوانند از کوه الوند همدان برمی خیزد و با آبهای دینور و کولکو و سیلاخور و خرم آباد و کژکی جمع می شود و بر ولایت حویزه می گذرد و با آبهای دزفول و تستر به شطالعرب می ریزد. طول این رود تا شطالعرب صدوبیست فرسنگ است...