کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کپی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کپی
لغتنامه دهخدا
کپی . [ ک َ ] (اِخ ) محله ای در ناحیت آمل . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 153).
-
کپی
لغتنامه دهخدا
کپی . [ ک َ / ک َپ ْ پی ] (اِ) میمون . بوزینه . اَبوزَنَه . بوزنه . حَمْدونه . (یادداشت مؤلف ). قرد. (ترجمان القرآن ). میمون را گویند عموماً و میمون سیاه راخصوصاً و به زبان علمی هند نیز میمون را کپی می گویند و آن جانوری است شبیه به آدمی . (برهان ). ...
-
واژههای مشابه
-
کپی دار
لغتنامه دهخدا
کپی دار. [ ک َپ ْ پی ] (نف مرکب ) قَرّاد. (دهار). دارنده ٔ میمون . مربی میمون . بوزینه دار. آنکه بوزینه دارد و تربیت و نگهداری کند.
-
جستوجو در متن
-
قردوح
لغتنامه دهخدا
قردوح . [ ق ُ ] (ع اِ) کپی دفزک بزرگ . (منتهی الارب ).
-
زنة
لغتنامه دهخدا
زنة. [ زِن ْ ن َ / زَن ْ ن َ ] (ع اِ) (از «زن ن ») ابوزنة؛ کپی . (منتهی الارب ). کنیه ٔ بوزینه . (از اقرب الموارد). بوزینه و کپی نر. (ناظم الاطباء).
-
کبی دار
لغتنامه دهخدا
کبی دار. [ ک َ ] (نف مرکب ) نگاه دارنده ٔ کبی . قَرّاد. (یادداشت مؤلف ). کپی دار.
-
قراد
لغتنامه دهخدا
قراد. [ ق َرْ را ] (ع ص ) نگاهدارنده ٔ کپی و میمون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قرد
لغتنامه دهخدا
قرد. [ ق ِ ] (ع اِ) کپی . ج ، اقراد، قُرود، قِرَد، قِرَدة. (منتهی الارب ).
-
قردح
لغتنامه دهخدا
قردح . [ ق ُ دُ ] (ع اِ) نوعی است از چادر. || کپی فربه و بزرگ . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
قرید
لغتنامه دهخدا
قرید. [ ق ُ رَ ] (ع اِ مصغر) مصغر قِرْد، به معنی کپی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قِرْد شود.
-
قرود
لغتنامه دهخدا
قرود.[ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قِرْد. (ترجمان ترتیب عادل ) (منتهی الارب ). به معنی کپی . (آنندراج ). رجوع به قرد شود.
-
ابوراشد
لغتنامه دهخدا
ابوراشد. [ اَ ش ِ ] (ع اِ مرکب ) قرد. (المزهر). کپی . حمدونه . بوزینه . میمون .
-
ابوخبیب
لغتنامه دهخدا
ابوخبیب . [ اَ خ ُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) بوزینه . بوزنه . حمدونه . کپی . بهنانه . قرد. (المزهر). میمون .