کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُند(ه)،کند و زنجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مار ضحاک
لغتنامه دهخدا
مار ضحاک . [ رِ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ماری که در شانه ٔ پشت ضحاک پیدا شده بود و همیشه مغز سر آدمی می خورد. (غیاث ) (آنندراج ). || (اِ مرکب ) زنجیر. (فرهنگ رشیدی ). کنایه از سر زنجیر. (غیاث ). کنایه از زنجیر. (انجمن آرا) : روی تو چه جای سحر بابل موی تو چ...
-
رفاعة
لغتنامه دهخدا
رفاعة. [ رُ ع َ ] (ع اِ) یا رِفاعَة. بلغده که زنان بر سرین بندند تا کلان و فربه نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بلغده در برهان دیده نشد و در آن کتاب ذیل آن معانی دیگری آورده شده ولی ذیل بلغنده (پشتواره ) آرد که تا حدی مناسب است و ...
-
زنجیر
لغتنامه دهخدا
زنجیر. [ زِ / زَ ] (اِ) معروف است و به عربی سلسله گویند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کوچه ، مصرعه ، سبزه ، طره از تشبیهات اوست . (آنندراج ). سلسله و رسن فلزی و مرکب از حلقه های درهم قرار گرفته . (از ناظم الاطباء). و آن رسنی است فلزی ، مرکب...
-
ابومدله
لغتنامه دهخدا
ابومدله . [ اَ م ُ دَل ْل ِه ْ ] (اِخ ) تابعی است و از ابی هریره روایت کند.
-
بادام زنجیر
لغتنامه دهخدا
بادام زنجیر. [ م ِزَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تکمه ٔ حلقه ٔ زنجیر. (غیاث ). گرهی است در میان ده حلقه ٔ زنجیر که بشکل بادام میباشد و آنرا دانه ٔ زنجیر گویند. (از آنندراج ).
-
کاشان
لغتنامه دهخدا
کاشان . (اِخ ) شهر کاشان یکی از قدیمترین شهرهای ایران در 205هزارگزی جنوب قم و 252هزارگزی جنوب تهران در دامنه ٔ خاوری سلسله جبال مرکزی کشور واقع است ، مختصات جغرافیائی آن به شرح زیر است : طول 51 درجه و 27دقیقه . عرض 33 درجه و 59 دقیقه . ارتفاع 945 گز ...
-
ل-ه و پ-ه
لغتنامه دهخدا
ل-ه و پ-ه . [ ل ِ هَُ پ ِه ْ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لِه و لورده . خرد و خاکشی . سخت لِه . سخت کوفته و سوده .
-
زنگ و زنجیر
لغتنامه دهخدا
زنگ و زنجیر. [ زَ گ ُ زَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) زنگ و زنجیری که فقرای غُلات و بیقیدان در کمر بندند. (بهار عجم ) (آنندراج ) : بود مشکل من ز تدبیر من دل و ناله شد زنگ و زنجیر من . طاهر وحید (از بهار عجم ).قلندرمشربم گردیده ملک فقر تسخیرم دهن خوانی ک...
-
چلنگر
لغتنامه دهخدا
چلنگر. [ چ ِ ل ِ گ َ ] (ص ) چلینگر. چیلانگر. آنکه آهن آلات خرد از قبیل زنجیر و انبر و میخ و امثال آن سازد.آهنگر که چیزهای آهنین خرد و ریز چون میخ و زنجیر وجزآن سازد. کسی که قفل و کلید و چفت و زره و چیزهای آهنین خرد از این قبیل سازد یا تعمیر کند. قفل ...
-
انن
لغتنامه دهخدا
انن . [ اُ ن َ ] (ع اِ) مرغی است مانند کبوتر که بانگ [ آواز ] اوه اوه [ اَ ه َ اَ ه َ ] کند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مرغی مانند کبوتر ولی سیاه که آوازه ٔ اُه اُه کند. (ناظم الاطباء).
-
ملاکد
لغتنامه دهخدا
ملاکد. [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) بندی که جهت قید وزنجیر نیکو رفتن نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کسی که چون با قید و زنجیر راه رود زنجیر مانع راه رفتن وی شود و او با زنجیر کلنجار رود. (از اقرب الموارد). || رأیت فلاناً ملاکداًفلاناً؛ فلان...
-
که بر
لغتنامه دهخدا
که بر. [ ک ُه ْ ب ُ ] (نف مرکب ) کوه بر. که کوه را قطع کند. که راههای کوهستانی را قطع و طی کند : معجزه باشد ستاره ساکن و خورشیدپوش نادره باشد سماری که بر و صحراگذار.فرخی .
-
دل نه
لغتنامه دهخدا
دل نه . [ دِ ن ِه ْ ] (نف مرکب ) دل نهنده . کسی که توجه کند و خاطر خود را استوار نماید. (ناظم الاطباء).
-
سیه مغز
لغتنامه دهخدا
سیه مغز. [ ی َه ْ م َ ] (ص مرکب ) کسی را گویند که سودا بر مزاجش غلبه کند و خلل دماغ داشته باشد. (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ).
-
وجه
لغتنامه دهخدا
وجه . [ وُج ْه ْ/ وِج ْه ْ ] (ع اِ) جانب و ناحیه . (اقرب الموارد).