کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُفْرَانَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کفران
لغتنامه دهخدا
کفران . [ ک ُ ] (ع مص ) ناگرویدن . (منتهی الارب ) (دهار). || ناگرویدگی : بدین دولت جهان خالی شد از کفران و از بدعت بدین دولت خلیفه باز گسترده ست شادروان فرخی .گر مسلمان بوده عبداﷲبن سرح از نخست باز کافر گشته و در راه کفران آمده . خاقانی .لیک نفس زشت...
-
واژههای همآوا
-
کفران
لغتنامه دهخدا
کفران . [ ک ُ ] (ع مص ) ناگرویدن . (منتهی الارب ) (دهار). || ناگرویدگی : بدین دولت جهان خالی شد از کفران و از بدعت بدین دولت خلیفه باز گسترده ست شادروان فرخی .گر مسلمان بوده عبداﷲبن سرح از نخست باز کافر گشته و در راه کفران آمده . خاقانی .لیک نفس زشت...
-
جستوجو در متن
-
حق ناشناختن
لغتنامه دهخدا
حق ناشناختن . [ ح َ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) کفران . مکافرة. (منتهی الارب ).
-
شکران
لغتنامه دهخدا
شکران . [ش ُ ] (ع اِمص ) سپاسداری . مقابل کفران . (منتهی الارب )(آنندراج ). شکر. سپاس . سپاسگزاری . (یادداشت مؤلف ).تشکر. (ناظم الاطباء). خلاف کفران . (اقرب الموارد).- شکران نعمت ؛ سپاسداری نعمت . (ناظم الاطباء).
-
نمک کوری
لغتنامه دهخدا
نمک کوری . [ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) ناسپاسی . کافرنعمتی . کفران نعمت . حق ناشناسی .
-
نمک حرامی
لغتنامه دهخدا
نمک حرامی . [ ن َ م َ ح َ ] (حامص مرکب ) نمک به حرامی . نمک حرام بودن . حق ناشناسی . ناسپاسی . کفران نعمت .
-
حق ناشناسی
لغتنامه دهخدا
حق ناشناسی . [ ح َ ش ِ ] (حامص مرکب ) کافری . بی سپاسی . ناسپاسی . کفران . کفر. کافرنعمتی . نمک ناشناسی . نمک کوری .
-
ناشکر شدن
لغتنامه دهخدا
ناشکر شدن . [ ش ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کفران ورزیدن . ناسپاس شدن . رجوع به ناشکر شود.
-
نان کوری
لغتنامه دهخدا
نان کوری . (حامص مرکب ) کفران . نمک ناشناسی . رجوع به نان کور شود. || لئامت . خست . دنائت .
-
ناشکری
لغتنامه دهخدا
ناشکری . [ ش ُ ] (حامص مرکب ) ناسپاسی . (ناظم الاطباء). حق ناشناسی .شکر نعمت نگزاردن . کفران ورزیدن . کافرنعمتی کردن .- ناشکری حق ؛ کفران نعمت خداوند. شکر و سپاس خداوندی بجا نیاوردن : ز نافرمانی و ناشکری حق هزاران عید و یک قربان ندارد.عرفی (از آنندر...
-
کافرنعمتی
لغتنامه دهخدا
کافرنعمتی . [ ف ِ / ف َ ن ِ م َ ] (حامص مرکب ) ناسپاسی و نمک بحرامی . (ناظم الاطباء). عمل کافرنعمت . حق ناشناسی . کفران نعمت : این پاداش کافرنعمتی است که با ملک ارسلان کرده . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
نمک به حرامی
لغتنامه دهخدا
نمک به حرامی . [ ن َ م َ ب ِ ح َ ] (حامص مرکب ) ناسپاسی .نمک ناشناسی . کافرنعمتی . کفران . حق ناشناسی : اگر تا به حالا نمک به حرامی از او ظاهر نشده است حالاهم نخواهد شد. (امیرارسلان ، از فرهنگ فارسی معین ).
-
حرام نمکی
لغتنامه دهخدا
حرام نمکی . [ ح َ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) ناسپاسی . نمک ناشناسی . نمک نشناسی . کافری . کافرنعمتی . نمک کوری . کفران : او را در قلعه راه بداد و حرام نمکی ظاهر ساخت . (تذکره ٔ دولتشاه ص 364).