کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُشِطَتْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
کشطة
لغتنامه دهخدا
کشطة. [ ک َ ش َ طَ ] (ع اِ) خداوندان شتر پوست باز کرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کشط
لغتنامه دهخدا
کشط. [ ک َ ] (ع مص ) جل از پشت ستور برگرفتن ، یقال کشط الجل عن الفرس . || پوست شتر باز کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || برهنه کردن ، منه قوله تعالی «واذا السماء کشطت » (قرآن 11/81)؛ ای قُلِعَت ْ کما یقلع السقف . (منتهی الارب ) (از اقرب الم...
-
لعل
لغتنامه دهخدا
لعل . [ ل َ ] (معرب ، اِ) (کلمه ٔ فارسی است محیطالمحیط). لال . بدخشانی . (زمخشری ). ملخش . بدخشی . یکی از احجار کریمه و صورت دیگر آن لال است چون نعل و نال . یکی از احجار کریمه و آن غیر بیجاده است . سنگی ظریف با سرخی لامع و از یاقوت سست تر. (دزی ). حم...